Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

چرا جیک ذره احساس به حرفای امیر تتلوئی ندارم؟

عجیبه.

خونم جوش نمی آد تا برم چار تا لیچار بارش کنم.

ولش کنید بابا اینم آدمه.

الآن دارم با دقت روی اون جمله ی به خصوصش فکر می کنم.

که اینایی که مُردن مرگ حقّشون بود.

بهش فکر می کنم

خیلی به نتیجه ی درخور توجّه ای

نمی رسم.

بود؟ .... نبود؟

شاید واقعا بود! نبود؟

تبریک می گم هسته ی اتم شکافته شد. کاملا از عرش تا فرش مرز های کسخلیت در نور دیده شد امشب توسط من.

من دوستم مرده،

امیر تتلو نوشته حقش بود بمیره تو اون هواپیما،

الآن دارم فکر می کنم که بود یا نبود بالاخره؟

عدم نتیجه. عدم پاسخدهی مغزی.


ولی یه کلیپ دیدم گفته بود تا پنج عصر داشتن جلسه مدیریت بحران تشکیل می دادن فقط و کلا کار خاصی نکردن.

شیشم که غروبه خب!

اون یکم جِرَم داد.

ولی اون حرفای تتلو. هیچی. بگو سر سوزن هیچی. فقط فکر کردم و به نتیجه ای نرسیدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد