Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

مادر بزرگ می گه فردا صبح که بیدار شی دیگه پیداش کردن.

و مادرم اومد رسما کنترل شبکه شیشو ازم گرفت. تق. خاموش کرد.

نمی خوام خب.

چه وضعشه؟

یه کنترلم مال من نیست تو این خونه؟

حتّی تو شب مرگ دوستم؟

خب دیگه فک کنم اینقدر اکی برخورد کردم الآن همه شون/تون باورشون/تون شد من اکی ام.

هنوز دارید سناریوی فیلمو نوت برمی دارید ازش؟

بیایید افشا سازی...

نه خب. 

من یکم...

اکی نیستم باهاش...!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت 00:24

حالت بده خیلی هم بده...کافیه یکی فقط بیاد و اینجا رو بخونه تا بفهمه..گمون کنم چهار یا پنج صفحه ی اخیر بلاگت برای پستای امروزت باشن...بهتر نیست یه ارامش بخش بخوری و بخوابی؟!یا اگرم قصد خوابیدن نداری بشین برای دوستت قران بخون..احتمالا مفید تر از پست انداختن این رو باشه..
خواستی مسواکم بزنی به لثه هات رحم کن.

نه بابا چی حالم خوبه
اداست اینا همه ش که مورد ترحم واقع بشم فیلمه خوشگل شه
مرسی یادم انداختی
می رم مسواک بزنم الآن :دییییییی

قرآنو بهش رحم می کنم و واسش نمی خونم. تو یکم منو کامل نمی شناسی که همچین پیشنهادی دادی. ولی اگه امشب اومد به خوابم بهم گفت بلیط جهنمو دوست داره، خب موردی نداره می خونم براش.

+ مسواک نواخته شد. به توصیه ی شما نرم نرمک.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد