Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

معرفت کردگار

داشتم فکر می کردم که

الآن مسواک برام شده یه چیزی مثل خدا.

فقط شبایی که ناخوش احوالم یادم می افته اون دسته بیل رو بردارم و باهاش بیفتم به جون سوراخ سمبه های لثّه م  با وسواس تمام، که حداقل به میکروبا بفهمونم زورم به هرکی نرسه، دخل شما ها رو می آرم ولی. 

تهشم این قدر لبخند دندون نما بزنم به آینه که طرف خودش ازون تو به زبون بیاد و بگه بسّه دیگه عح، جون خودم لمینت کردی همه رو بکَن برو دیگه بچّه.


پ.ن. خب تو خاطراتم  جدّی هر چه قدر می گردم روز هایی که بشّاش بودم هیچ وقت داوطلبانه و دلی نرفتم سمت مسواک. 

من بعد روزهای شاد رو مسواک می زنیم تا ریده باشیم به هر قانون من درآوردی ای که کشف می کنیم یا نمی کنیم یا هر چه.

نظرات 5 + ارسال نظر
شایان یکشنبه 3 دی 1396 ساعت 00:21 http://Www.florentino.blogsky.com

من تا وقتی واسه دندون پزشک کارت نکشیده بودم اصن مسواک نمیدونستم چیه..اما بعد اون..
هعی

Thio یکشنبه 3 دی 1396 ساعت 14:06

میدونستی تو در برابر تصور عامه ی موجودات از جامعه ی اژدها ها مسئولی؟ دیگه دم فرفری هاشون که هیچ....
الان من تصوراتم ریخت به هم.به نظرم همه اژدهاها یه مشت موجود خالی بند و بدقولن...مخصوصا دم فرفری هاشون !
دیگه خوددانی.من که دیگه کاری ندارم باهات.
ولی؛
جایزه ی منو بده برم دیگه
سکتوم سمپرا سکتوم سمپرا سکتوم سمپرا ! تف!

من خوش قولم. اژدها ها موجودات باستانی خوش قول و راستی گرایی هستند.
آیا می دونستی که شما قطعا خوابت برده وسطش؟
آیا می دونستی اولین کامنتت سه و نیم شب بود وقتی که خیلی ها کناره گیری کرده بودن؟ :-"
آیا می دونستی که از ساعت سه و چهل تا هشت و نیم صبح هیچ کامنتی از این اسم دریافت نکردم که مدّت زمانش کاملا کافیه واسه یه خواب دبش؟ :)))

جایزه رو هم بهت گفتم، هر وقت مشکل منو حل کردی که چه شکلی بستنی رو پست کنم واست، شاید اون وقت بتونم یه جایزه هم واس نفر دوم قائل بشم. :))) پولم ندارم. کف دستم هم مو نداره. خسیس هم هستم. رگ و ریشه ی اصفهانی هم باید داشته باشم. :)))

و اینکه بِرو عاقا جان بِرو که پروتگو پروتگو پروتگو.

و راستی حتّی به شوخی هم واس کسی ننویس تُف وقتی از نحو برداشتش مطمئن نیستی، والا تو فرهنگ واژگان من معنای چندان مثبتی نداره این عبارت.

تارا یکشنبه 3 دی 1396 ساعت 14:16

یافتمت!

عجب. :))))
قایم باشک بود؟ :دی
خوش یافتی.

+ آقا ...شانار دیگه؟ اشتباه که نمی زنم؟ الآن ما بت بگیم شانار، دلباخته ی تئاتر ، تارا، کدوم؟ :)))

لیمو یکشنبه 3 دی 1396 ساعت 15:35

من اگه مسواک نزنم محاله خوابم ببره , عذاب وجدان میگیرم
تنها چیزیم که طبق اصوله همین مسواک زدنمه ولاغیر :-))

Thio یکشنبه 3 دی 1396 ساعت 16:00

خب.ببین بیا موضوعی رو بگم.اگه من نمیگفتم که ده ثانیه خوابم برده آیا تو هیچ وقت با یقین میتونستی جلوم وایسی و با اعتماد به نفس و قلدری ، حقمو بخوری و اشکمو دربیاری !! (کولی بازی در این حد) حتی و بگی تو خوابت برده ؛ قبول نیست؟
بعدم اینکه نفی شی اثبات ما عداء نمیکنه. چطور میتونی منکر اونهمه بیداری بشی؟وجدان ها را بیدار کنید.بادبان ها را بکشید و اکسپلیارموس! گولت زدم...یاه یاه یاه....خلع سلاحت کردم‌.حالا خودت فکر میکنی و مشخص میکنی چه جایزه ای بهم بدی...با این چیزایی که گفتی میخوای بیام یه ماچت هم کنم و برم پی کارم؟
به هر حال اگه میخوای از شرم خلاص شی سریعتر سر و تهشو هم بیار.
و در مورد تف.به هر حال فرهنگ واژگان ها با هم فرق داره.اما من به این روزگار تف کردم....
دروغ گفتم.میخواستم از تک و تا نیفتم
فرار.
معذرت میخوام.

ایول ماچ خونم جدیدا پایین افتاده اتفاقا، منتظرم زود تند سریع.

تف رو به خودم نگرفتم، ولی تو ذوق زننده بود همچین. می کنه دو تا ماچ. بازم منتظرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد