Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

بیست حقیقت ک فقط با یک شب خوابیدن در خیابان ها می توان فهمید

۱) هوا واقعا شب ها سرد است و زر مفت است که امسال پاییز سرد نبود. سرد بود عاقا جان سرد بود و بی اختیار دندان های فرد گرمایی ای چون من به هم می کوبید.

۲) وای فای خانه تا فاصله ی ده متری درب منزل آنتن می دهد ولی در خود خانه آنتن نمی دهد.

۳) این محلّه روباه های بسیار خوشگل گوگول مگولی اکور پکوری  دارد.

۴) در  این محلّه رفتگر ساعت سه و نیم نصف شب اسپایدر من وار می آید و در حالی ک شش دانگ خیابان به نام خودش هست عشق می کند و کوچه را جاروب می کند و وقتی شما دارید داخل پراید با خودتان کشتی می گیرید و مثل میمون از صندلی جلو به عقب تاب می خورید تا تست کنید کدام راحت تر است، مثل جن از داخل پنجره ی ماشین، عقل نداشته ی شما را به تماشا می نشیند.

۵) مادر من بسیار سوسول است.

۶) پدر من بسیار جان بر کف است.

۷) مردم تهران شبیه مادر من هستند.

۸) رفتگر محل  شبیه پدر من است و من داشتم به وجدان کاری اش آفرین می گفتم و فکر می کردم که به راستی آیا رفتگر ها خانواده و بچّه ای به غیر از برگ های کف خیابان ندارند؟ 

۹) صندلی جلو ی ماشین به صورت خوابیده بسیار راحت تر از مچاله شدن در صندلی عقب ماشین است.

۱۰) من شب ها نمی توانم با جوراب به خواب بروم.

۱۱) من احتمالا کلاستروفوبیایی چیزی دارم. حاضر بودم روی چمن های خیس  پارک بخوابم  ولی در ماشین نباشم. فضاهای تنگ کلافه ام می کند.

۱۲) این معتادهای توی پارک، با وجود معتاد بودنشان بسی با مرام هستند.

۱۳) گوینده های اخبار رادیو آرامش عجیب و بی حد و مرزی دارند حال آنکه استیشن آن ها روی گسل است.

۱۴) آتش های نصفه شبی توی پارک اصل جنس است.

۱۵) دزدگیر پراید بسیار حسّاس است و گاه صاحب ماشین را به عنوان دزد تشخیص می دهد.

۱۶) خانم مادر همسایه ی بغلی یحتمل خیلی من را دوست دارد. سر راهم را گرفته بود و نمی گذاشت بروم خانه دستشویی. 

۱۷) ترکیب گرسنگی با سرما با بی خوابی یکی از سه ترکیب گُهی دنیاست.

۱۸) اوّل و آخرش بعضی آدم ها ژن خوابیدن در ماشین را دارند، برخی ها ندارند. بدَرکید.

۱۹) باید لختی زود تر از دوازده شب شام خورد که اگر زلزله زده شدید لا اقل قحطی زده نشوید.

۲۰) مردم تهران خیلی ماشین دارند فقط تا دیشب رو نکرده بودند.


حقایق بعدی ای اگر به ذهنم رسید اضافه می کنم. شما را به خیر و ما را به سلامت..


۲۱) اینترنت همراه نداشتن خیلی به آدمی زاد حس کمبود و عقب مانده بودن را القا می کند.

۲۲) اُه اُه! زلزله زده های واقعی هم بودند گویا. همینک خبر رسید که تمام وسائل دکوری شان پرت شده و تابلو های دیوار سقوط کرده اند.

۲۳) هشدار زلزله خوردن حسّ جالبی نیست.

۲۴) بعد از تجربه ها،حس زلزله برایم شبیه حسّ لحظه ایست ک ماشین در جادّه با سرعت بالا می افتد درون یک سراشیبی. دلت هرّی می ریزد پایین. سقوط آزاد طور حتّی. قلقلک هم دارد اگر دقیق شویم.

۲۵) وای به حال اینکه زلزله ها واقعی باشند. دیشب با همین مثقال ذرّه لرزه، مخابرات ریده بود.

نظرات 4 + ارسال نظر
* پنج‌شنبه 30 آذر 1396 ساعت 12:45

نمیخواستی تا سه بخوابی؟!؟؟
و اینکه صندلی عقب برای خواب مناسبه یا جلو تا حدود زیادی ب قدت بر میگرده اگر بلند باشی جلو راحت تری ولی اگر کوتاه باشی عقب بنظرم بهتر باشه..
و روباه دارید تو محله تون؟!؟؟؟روبااااه؟*.*

نصف شبی جوراب پات بوده؟!!!

مرغات رو چیکار کردی گذاشتیشون تو خونه یا با خودت اورده بودی بیرون؟!

خوابم نمی برد ک. خیلی سخته به صورت نشسته خوابیدن. تمام مدّت در حال محاسبه زدن و برآورد کردن طول و عرض پتو ، نگرانی برای بیرون ماندن شست پا از پتو، تنگی و گشادی کش شلوار و ضخامت لباس تنم برای مواجهه با سرما بودم و مثل یک کرم می لولیدم و نمی شد که آرام بگیرم. خیلی بده محدودیت مکان. حسّ خفگی داشتم. از تو ماشین خوابیدن تنفّر بی حد و مرزی دارم. لعنتی.

و اینکه نه، من حالا همچین رشید و رعنا هم نیستم، ولی صندلی جلو راحت تره. صندلی عقب مثل این می مونه ک بهت بگن دوباره مچاله شو برو تو رحم مادرت. و اون سگک های کمربند که یه داستان جداگونه ای داره پشت خودش.

روباه. منم تازه فهمیدم. و چون اون زمان فقط خودم بیدار بودم و بیرون رو خیره نگاه می کردم، الآن هیشکی باور نمی کنه. ولی آقا روباه بود. خیلی هم خاکی و خوشکل بود. دمش یکم سفید تر بود. حال کردم. تنها قسمت خوبش همین بود.

مرغا رو کلّی باهام رای زنی کردن و گول مالیدن سرم ک چیزی شون نمی شه دو دیقه بی خیالشون شو. :))) بابام هم موند تو خونه قهرمان بازی در آورد سپردمش به اون.

شایان پنج‌شنبه 30 آذر 1396 ساعت 12:58

دزدگیر پراید بسیار پیشرفته است و میتوان حساسیت آن را پایین آورد دکتر

هوم چگونه؟ نگرفتم. :دی
گه گیجه ای گرفته بودم که نگو، فرض کن تو ماشینی ماشینت مثل آمبولانسی که مریض رو به موت داره ساعت سه ی نصفه شب آژیر می کشه...

شایان پنج‌شنبه 30 آذر 1396 ساعت 17:27

رو ریموتش میوت داره...پوووف

ببین دقّت نکردی د.
می گم نصفه شب. همون زمانی که روباها می آن بیرون و آپشن تشخیص شصت پا از چشم رو از دست می ده انسان از فرط خواب.
و آره، بلد نیستم حقیقتش. فقط یه دکمه ی باز و بسته کردنش قابل شناسایی ه واسه من.

مرد پاییزی شنبه 2 دی 1396 ساعت 15:31 http://unheardarias.blogsky.com/

خیلی خوب بود نکاتت ...
هوا واقعا سرد بود ... وای فای آنتن میداد تو کوچه ...

نکات من همیشه خوبن. (عینک های دودی متعدد)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد