Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

وای ناموسا همین الآن یکی بیاد بگه دروغ اوّل آوریله

نه نه نه نه نه نه. ایزوفاگوس فردا تعطیل نشه.

شوخی باشه! 

لطفا لطفا لطفا.

نه نه نه.

جون جدّ و آبادت.

جون هر کی دوسش داری.

جون بست فرندت جاست فرندت زیدت هرکیت.

تو رو خداااااا. 

پاره می شم من. 

نه نه نه.

خیلی وقیحید. خیلی خرید. 

خر خر خر.

نمی خوام. 

من قرار بود  فردا خودم تنها خونه باشم درس بخونم...!

تف تف تف.

آقا التماست می کنم. 

باج می دم.

نباشه فقط.

نظرات 9 + ارسال نظر
شایان یکشنبه 26 آذر 1396 ساعت 19:37 http://Www.florentino.blogsky.com

ببین انقد گفتی یه روز و نیم تعطییییل که خدا لجش گرفت

* یکشنبه 26 آذر 1396 ساعت 22:35

مگه این بچه وقتی خونه اس چیکار میکنه ک تو داری بابت فردا هونه موندنش خودت رو میکشی:{

[ بدون نام ] یکشنبه 26 آذر 1396 ساعت 22:35

خونه

Every body repeat after me:
H
O
M
E
...
HOME.

Elsa دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت 19:06

فردام تعطیل شد کهخداصبرت بده

هه فردا خودم تا خرخره کلاس دارم، دو تا دو تا رو هم رو هم.
می رم چند نخ سولفور هم می زنم به بدن خیرشو ببینی.

حالا طرف فردا خودش با خودش حال کنه.
انگار ک من اسباب بازیش بودم امروز.
ینی فقط به خاطر حضور امروزش یک عدد کارتون باربی ( ولی انصافا خوب بود) و یک اپیزود تکراری ولی فراموش شده از هشدار برای کبری یازده دیدم و دو تا هم بستنی خوردم. خونه جارو کشیدم! اممم. کلّی خبر فوتبالی ترجمه کردم... کشتی گرفتم... یعنی مثلا نشستی یهو بی دلیل می آد دست می ندازه تو گردن و پاهات باهات ور می ره.
بعد وای خدای من کاش همش اعمال فیزیکی بود. قدر یه خواهر شوهر آبدیده حرف می زنه! مغزمو تلیت می کنه به معنای کلمه. تلییییت.
و خلاصه صبر از سوی خداوندگار است...

[ بدون نام ] دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت 20:01

یاد بع بعی افتادم:))

همون بع بعی رو یه دو روز واسش کلاس فشرده ی خصوصی گذاشتم تا که بتونه بره جلو دوربین آقای مجری.
*

نارنجی سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 14:34

کیلگ میگم تو تا حالا با گوشیت عکس گذاشتی تو وبت؟
به نظرت امنه؟
من قبلا با کامپیوتر عکس می فرستادم بعد چند وقت پیشا با گوشیم فرستادم الان همش استرس دارم
اون قسمت که عکس های گوشی رو میاره بعد میری از بینش انتخاب می کنی به نظرم یه نمه ترسناکه
اصلا اعصاب رو بهم ریخته عجب غلطی کردما

خخخخ.
بابااااا نیمه ی گمشده. :))))

منم تا حدود یک سال پیش همین بودم. کلا دلم نمی خواست از تبلتم استفاده کنم و حتّی باهاش وبلاگ چک کنم یا عکس باهاش آپلود کنم. نمی دونم از کی اومدی اینجا، ولی یه برهه ای از زمان بود... یک ماه می گذشت و نه نظر تایید می کردم و نه پست می ذاشتم. چون وابسته به کامپیوتر شخصی م بودم و از هیچ جای دیگه حاضر نبودم عملیاتی انجام بدم. زندگی رو بر خودم سخت کرده بودم رسما.

ولی ببین واقعا کی به کیه دیگه. اینم از مزایای بزرگ شدنمونه. :دی
بیا راحت زندگی کنیم. ما واقعا آدم خاصّی نیستیم. سلبریتی نیستیم... محقق هسته ای نیستیم... مشهور هم نمی شیم. شانسش خیلی کمه. قرار هم نیس جای خاصّی از دنیا رو بگیریم که بخوان تو نخمون باشن و جاسوسی اطّلاعات کنن. صرفا اومدیم مثل بقیه ی انسان های معمولی چند روز زندگی کنیم و بریم تهش. باس باش کنار اومد. کسی هم اگه اینقد واسش مهم بود که رفت و اطّلاعات کسب کرد... نوش جونش. ارزش وقت و انرژی ای که می ذاره رو داره.

این جمله هایی که تایپ کردم تو چند خطّ قبل رو هم، یه زمانی یه نفری پرت کرد تو صورتم. و بعدش دیگه هیچ وقت آدم قبلی نشدم. آره. بهم گفت خود شیفته ام و عمیق ک شدم دیدم آره چرتم نمی گه، من همیشه خیلی دست بالا نگاه می کنم. تحمّل یک میلیاردم جهان هم نبودن سخت هست... ولی باس باش کنار اومد دیگه. چون حقیقته. :)))

ولی اینو بگم، در اوّلین فرصتی که دستم بیاد، یه تبلت دیگه می خرم و دیگه هیچ وقت به اینترنت متّصلش نمی کنم. همه ی عکسا و فیلم ها و نوشته ها و فایلا رو هم روی اون طبقه بندی می کنم. دیوایسی ک به اینترنت وصل می شه باید از هر نظر خالی باشه. ؛)

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 19:29

بقول خودت بِرو بِرو بچه!!!
اخه اعتماد بنفس یه ادم،عه نه ببخشید یه اژدها چقدر باید باشه که خودش رو با بع بعی مقایسه کنه؟!!!؟؟؟!!؟؟؟!!؟!!!!!؟!!!؟

وااای تو و نارنجی خ خوبید:))))

آدم ببعی دوست یه طوری کامنت می ذاری که حس می کنم دقیق نمی خونی و فقط می خوای یه چیزی نوشته باشیا. :)) الآن سرم رو می زنم تو مانیتور.
مگه من خودم رو با بع بعی مقایسه کردم؟ گفتم بهش درس می دم صرفا. چرا ترور شخصیتی م می کنی؟ :دال

و اندر وصف خوب بودن "ما" همین بس که:
که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن... :{
یا حتّی:
بنازید بنازید که خوبان جهانید...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 21:57

اولا مرسی که اسمم رو نوشتی:/واقعا ممنونم ازت:(
اما خب ببین منظورم این بود که بع بعی با اختلاف خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ (و همینطور خودت تا جان در بدن داری ادامه بده)از تو بهتره...و اصلا نمیشه لول شما رو با هم مقایسه کرد چ برسه ب اینکه شاگرد تو بوده باشه..

حداقل ستاره رو بذار وگرنه واسه القا به مغز خودم هم ک شده مجبورم اسمت رو بنویسم.
و خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ ( و همین طور تا جان در بدن داری ادامه بده) لطف داری به ما.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 21:58

ولی جدی این حجم از افکار وسواسی از کجا منشاء میگیره!؟؟برام جالبه بدونم واقعا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد