Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

اگه بدونید

من الآن تو دستام چی دارم...؟!! :دی


یه چیز نرم و

خوشمزه و

سفید... 

ووووو.


پ.ن. این گولّه سفیدا رو می بینی داره می آد توصورتت نترس اصن چیزی نی. :{ 

نظرات 2 + ارسال نظر
شن های ساحل جمعه 17 آذر 1396 ساعت 02:31

من این پستت ندیده بودم برای پست قبلی کامنت گذاشتم:)))))))) اصلا انتظار برف نداشتم خیلی ذوق کردم هورررا برف.....
ببینم با این برف ها میشه ادم برفی ساخت:))))))

به جدّم ک خل شدیم همه با هم،
با بابام بیرون بودم الآن،
با دستاش رو شیشه عقب ماشینای برف گرفته شعر می نوشت! هه.
یعنی چس مثقال برف بیشتر نبود ها ما این همه جو می دیم! :))) اون وسط خودم بهش می گفتم نه پس نشد وایسا وایسا عکس بگیرم ازش.

این یعنی یک مشت برف ندیده در ابعاد و اندازه ها و رنگ های مختلف. :))))

البتّه قطع شد دیگه، ولی خب...

اصلا برف اومد، من پست نذاشتم بدونید احتمال نود تا مُردم. ده تا هم تصادف کردم حافظه م پاک شده دچار فراموشی شدم.
ولی کاش سرد نشه، حوصله ی لباس گرم ندارم.

Elsa جمعه 17 آذر 1396 ساعت 09:32

خیلی نااااااامردید
همتون باهم

نمیبخشمتون
دارید حق ما مرکز نشینای بدبختو میخورید

آروم باو آرووووم، نترس اصن چیزی نی (به تقلید از تیک تاک). :)))

برو به شهرستان های برف گیر حسودی بورز، لعن و نفرین کن. اینجا در حد بازی بازی برف اومد. فوری قطع شد. بری تو فریزر خونه تون دست کنی به اندازه ای که من برف دیدم تو هم می بینی. :)))
شوخی بود خلاصه برفش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد