Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

خب بسّه دیگه من عموم رو می خوام، اصلا همه ی مرده ها و نمرده ها و در شرف مرگ های جهانو می خوام ولم کنید.

رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها. عح. خب چرا رفتی؟ من اعتراض دارم. بیا خیالاتم جمع کن با خودت ببر.


ولی نه جدّی جدّی...


جان من

کجایی...؟

کجایی...؟

که بی تو دل شکسّه ام...


سر به زانوی غم

نهادم،

به گوشه ای نشسّه ام...


آتشم

به جان و

خموشم

چو نای مانده از نوا...


مانده با 

نگاهی

به راهی

که می رود به نا کجا...


رفتی و

ندیدی...

که بی تو...

شکسّه بال و خسّه ام...


رفتی و

ندیدی...

که بی تو...

چگونه پر شکسّه ام...


رفتی و

 نهادی

چه آسان

دل مرا به زیر پا،


رفتی و

خیالت...

زمانی 

نمی کند

مرا 

رها

.

.

.




پ.ن. خوبه من عموم افتاد مرد که مِن بعد همه ی آهنگای جهان رو با فکرش گوش بدم. های شمایی که آهنگا رو به یاد شخص یا اتّفاق خاصّی گوش نمی  دی... با خود خودتم. به خدا ک اصل جنسه، قدر بدون. از طرف ما هم گوش کن چندین بار و حال کن. ما ها دیگه هیچ وخ این آپشنو نداریم.


پ.ن. بعدی. حالا هنوز وقت نکردم از مسبّب اصلی ش تشکّر کنم... ولی مثل زیرخاکی می مونه واسم. آهنگه.تا حالا سه نفر خوندن. اصفهانی، زند وکیلی، بانو الاهه.

هر کدوم قشنگ تر از اون یکی. دانلود کنید ولی افسرده می شید گفته باشم. الآن هر سه تاشو با هم دارم هی از صدای یکی می پرم رو اون یکی کیف می کنم.


پ.ن. بعدی. تر. آخه فقط عموم نیست. با شنیدنش اوّل همه ی خاطره هایی که از مرگ دارم رو مرور می کنم. بعد می رم خیمه می زنم سر جون کسایی که هنوز زنده ان. بعد دیگه با فرض مرگ اونا، قشنگ مغزم رو تیلیت می کنم که حال کنه. وای فرض کن... یه روزی می آد... مامانم مرده... بابام مرده... ژ مرده... بابابزرگم... مامان بزرگام... خاله هام.... دایی... عمه... عمو... خب من تو همچون دنیایی دارم چه غلطی می کنم؟ چه غلطی برای کردن دارم؟ اصلا چرا باید این قدر جوون باشم و سنّم از همه ی اینا کمتر باشه. نمی خوامش!


پ.ن. بعدی. تر. تر. ما بریم گریه و زجر و ریش و مو کندن و ناخن خراشیدن و اینا. فلن. طرف افسردگی بیخ ریشش ه. فایده نداره. نچ. من نمی تونم کنار بیام باش. نخواهم توانست.

شدم یه ماکروفاژ که یه ذرّه ی عفونی رو بلعیده ولی نمی تونه هضمش کنه و هی تو شیکمشه. تهش سرنوشت همچین سلولی مرگه خب همیشه.

نظرات 2 + ارسال نظر
ایدا پنج‌شنبه 9 آذر 1396 ساعت 02:21

جالبه!من دوست دارم یه اهنگی رو وقتی گوش میدم یاد یه ادم با یه اتفاق خاص بیفتم.
به هر حال به جات یه چندتا اهنگ گوش میدم:)

طرف دلش درد می کنه.

ایدا پنج‌شنبه 9 آذر 1396 ساعت 02:24

جالبه!من دوست دارم یه اهنگی رو وقتی گوش میدم یاد یه ادم با یه اتفاق خاص بیفتم.
به هر حال به جات یه چندتا اهنگ گوش میدم:)

طرف خعلی دلش درد می کنه تازه دوبارم کامنتش کرده.
ببین جدای شوخی، تو وقتی یه قطعه ی موسیقیایی رو با یاد فرد خاص یا اتّفاق خاصی گوش بدی، احساسی که داری، احساست برای اون اثر هنری نیست، صرفا باز آوری احساس های قدیم خودته که با آهنگ زنده شده.
این آدمو کور می کنه. نمی ذاره به خود اثر دقّت کنی و احساس ت به اون آهنگ واقعی نیست و اگه هم بگی فلان آهنگ از نظر من قشنگه، حرفت از اعتبار کافی برخوردار نیست.چون تو آهنگو گوش نمی دی، صرفا داری با احساس های مختلف خودت بازی بازی می کنی و اینه که برات قشنگ بوده صرفا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد