Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

آبله مرغان

من هشت سالم بود که آبله مرغون گرفتم. الآن بیست سالمه. بعد از این همه سال هنوز که هنوزه گاهی که حوصله م سر می ره روی ساعدم رو نیم نگاهی می کنم و جای جوش های ریز و کوچک و سفید به قوّت خودشون باقی ان همچنان. چون جوش هام رو می کندم. حال هم می کردم با کندن جوش. می خارید لامصب.


می دونی کیلگ می خوام بگم، راستش زخم روحی برداشتن هم همینه ولی با هزار درجه حساسیت بیشتر.

فرض کن این پوستیه که اپی تلیومش مدام داره بازسازی می شه. هر لحظه صد ها سلول پوستی دارن می میرن و باز سازی می شن و این لعنتی باز جاش این شکلیه. وقتی پوست به این کلفتی از پس همچین چیزی بر نمی آد و رد می ده از روح چه انتظاری می شه داشت؟


ما مدام هر روز هر لحظه هر ساعت داریم روح هم دیگه رو زخمی می کنیم و لذّت می بریم و حتّی نمی ذاریم یه ثانیه جاش خوب شه. باز انگولکش می کنیم. مدام انگولکش می کنیم. هر لحظه باش ور می ریم.


می خوام بگم، نیگا! حتّی اگه نا خواسته زخم بزنی و بعد به غلط کردن بیفتی و بذاری جاش خوب شه، بعد اِن سال.... بازم جاش این شکلیه. به همین تو ذوق زنندگی.هیچ وقت "خوب" نمی شه.


بعد اون وقت شما آدما انتظار دارید با "ببخشید" چی رو درست کنید؟ اونم این قدر سریع؟!!


وقتی این پوست بعد از دوازده سال نمی فهمه خوب شدن یعنی چی... چه انتظاری از روح آدمیزاد دارید؟ مثل روز اوّل باهاتون برخورد کنیم؟

د پنجول کشیدی روش لامصب بی شرف. بعدشم هی روشو کندی کندی کندی کندی. 

هی آدما آدما... متاسّفم که نمی تونم ببخشم. روحم دیگه مثل آبکش شده. همون طور که جنس پوستم اینقدر خرابه، جنس روحم آشغال تره. تک تک لکّه هایی که روش افتاده، موقعی که می بینمتون می آد جلو چشام و باعث می شه هیچ وقت نتونم اونی باشم که اوّل بار ازم دیدید.

حق بدید عجیب رفتار کنم.


1396/08/15 @ 20:48

نظرات 2 + ارسال نظر
شن های ساحل چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت 00:44

ویتامین های سری ب بدنت کم وگرنه بدن معمولا می تون پوست ترمیم کنه حالا بنظرم ویتامین های روحتم کمه یه مقداری خوشحالی با بی خیالی و ارامش قلبی میخوای:)
بی ربط بنویسم:یکی از نگرانی های من ابله مرغان یعنی با این سن زیادم نگرفتم 4 دفعه ای هم رفتم کنار یه نفر ابله مرغون گرفته نشستم فایده نداشت:(

الآن دیگه آبله مرغون نمی گیری. زونا می گیری جاش که خیلی خطری تره.
وای تو پیری اگه بگیری دخلت می آد اصلا. حالا من نمی دونم چند سالته ولی بهمون هی گفتن هر چی سن بره بالاتر خطر ناک تر می شه علائمی که بروز می کنه. واسه بارداری هم که کلا بچّه رو داغون می کنه.

شایدم کلا مقاومی نسبت بهش. ژن برتر مثلا. یا شاید خیلی کوچک بودی و برخورد داشتی و اون قدر ها مشخص نبوده و رد شده که با ۴ دفعه تلاش هنوز نگرفتی. :))))

شن های ساحل جمعه 10 آذر 1396 ساعت 10:06

دیگه در این حد اطلاعات دارم که بدونم زونا چیه منتهی لفظ عامیانه همچنان بهش میگم آبله مرغون...مشکلم اینکه می دونم بچگی نگرفتم و پدر و مادر بزرگم هم هیچوقت نگرفتن ولی چون مادرم سن بالا زونا گرفت یکم نگرانم میکنه...ژن که چه عرض کنم مثنوی هفتاد من هستم:)))))))انقدر ژن عجیب توی فامیل داریم مخصوصا ژن های خطرناک همش باید مراقب باشم

بهت بر نخوره یه وقت، من اطّلاعات خودم رو ریختم رو دایره صرفا، قطعا همچین خیالی نکردم که اطّلاع نداری. :))) یه مکالمه س دیگه. اطّلاعات توی مغزتو شیر می کنی.

امیدوارم نگیریش دیگه کلا، نمی دونم پیش گیری هم فکر کنم داشت، هر چند صد درصدی نه ولی یه چیزایی خوندیم درباره ش حالا شاید اشتباه کنم. بذار واسه علوم پایه اگه جزوه شو خوندم می آم زیر همین پست اضافه می کنم اطّلاعاتو.
هر چند حدس می زنم احتمالا مقاومتتون بالاست که اینجوریه سابقه ی خانواده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد