Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

عاجزانه

از سی ام اکتبر لعنتی خواهشمندم هر چی سریع تر گورشو گم کنه، بذاره نوامبر بیاد شاید درست شد.

دیگه نمی کشم.


/چرا/

/ امروز/

/ تموم/

/ نمی شه؟/

/من/ 

/می خوام/

/امروز/

/هرچه/

/سریع تر/

/تموم شه/

/گم شه/

/بره/

/به درک/

/و آه مای گاد/

/تازه/

/ساعت/

/هفت/

/عصره./


کم کم دارم شک می کنم که شاید من امروز واقعا حالم توپه توپه، صرفا این دنیاس که حالش خرابه. گه اندر گه.


تَکرار می کنم، از صبح علی الطلوع هر کی امروز از کنار ما رد شد از دوست و خانواده بگیر تا سوپری و پیرمرد توی تاکسی، یه لگد زد بمون انگار که یه گونی سیب زمینی باشیم. خیلی ها هم گویا لگد از نظرشون کم بود، با بولدوزر از روم رد شدن.

من ضد ضربه ام کاملا الآن. مرام کفشای استوک میخ دارتونو رفقا.

می ترسم روز یکم دیگه به درازا بکشه، بخوایید بیایید سرمو از اون ور گیوتین وردارید.


فردا یک نوامبره. 

و من همچین خودمو تو خونه استتار کنم، ببینم این بار چه سناریویی می چینید واسم عزیزانم.


پ.ن: و خواهش می کنم صدای اون اشرف زاده ی لعنتی با اون ماهی مرده ش رو هی پخش نکنی تو گوش من. التماست می کنم!!! تنها چیزی که الآن کم دارم اینه که یاد عموی خاک بر سرم بندازی منو. 

حداقلش اینه که من اگه یه روز عین این بچّه خودکشی کنم، علائمو قشنگ برای اطرافیانم بروز دادم و مقصّر نیستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد