Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

چی کم گذاشتم واست که اینجوری تا می کنی؟

هیچی، فقط اومدم بگم این حجم از کابوس و از خواب پریدن توی شب اوّل مرداد که تاریخش اینقدر رنده اصلا قابل توجیه نیست.

حالا نیایید بنویسید طبق تقویم شب اوّل مرداد دیشب بود و امشب شب دوم مرداده و فلان و اینا. می دونم. ولی من این وری حساب می کنم همیشه. اوّل روزش می آد بعد شبش می آد.


پ.ن: نمی دونم این وقت شب (یا دیگه بنویسم صبح بهتره!) از کجام در آوردم اینو،

ولی توی مغزم هی داره پلی می شه:

"صبحانه های دیش دیش، بیسکوییت های مادر!!!"

"صبحانه های دیش دیش، بیسکوییت های مادر!!!"

که احتمالا آهنگ یک پیام بازرگانی هست که من نصفه نیمه شنیدمش و اون وسط به جای کلمه هایی که بلد نیستم دیش دیش می ذارم ناخودآگاه. البتّه این حدس خودمه چون به معنی ش که فکر می کنم به این نتیجه می رسم که یه تبلیغ ساز نمی آد پولش رو حروم همچین اراجیف بی معنی ای بکنه. انصافا اگه درستش رو می دونین بنویسید برام.

نظرات 3 + ارسال نظر
لیمو دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت 15:21

درستشو نمیدونم:)) ولی میدونم کدوم تبلیغو میگی:))

من چی کااااار کنم پس؟ راهی چیزی؟
اگه فهمیدی حتما برام بنویسی کلّی ممنونت می شم! :(((
داره مغزم رو می خوره.
ولی دلخوشی خوبی بود که می دونستی. می ترسیدم از خودم درش آورده باشم. همین که می دونم وجود داره و باید بیشتر بگردم تا پیداش کنم آرامش بخشه.

شایان دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت 22:54

دیشب دو بار از خواب پریدم. کنکور دیگه داره دیوونه م میکنه :(

ببین بیای دانشگاه هم همینه ها، من گفته باشم حساب کار دستت بیاد. سال بعد نیای واسمون بنویسی دارم بیوشیمی می افتم دیشب هفت بار از خواب پریدم. :))))
الآن یعنی تعداد بار های از خواب پریدن من از کنکوری جماعت بیشتره. حساب کار دستت می آد همچین.

لیمو چهارشنبه 4 مرداد 1396 ساعت 19:21

کیلگ من چندروز بعد از کنکور اون دوتا پسردوقلوی توی تبلیغو توی اینستاگرام پیجشونو دیدم! فک کنم اسمشون سام و سامیار بود ،الان هرچی گشتم نیافتم!
مصرع دومش هم این بود؛ چقدر شیرین و ترده بیسکوییتهای مادر!!
شاید اولیش هم اینه: صبحانه های تازه بیسکوییتهای مادر

با ریتم خوانده شود:)))))
ولی خب معمولا کیک تازست:| بیسکوییت خشکه دیگه چه تازه چه

نجاتم دادی، نجات!!! غلط هم باشه دیگه واسم مهم نیست. همین رو یاد گرفتم قال قضیه کنده شد.
به پاس قدردانی از زحمات شما، در انتهای چهارصد و بیست و هشتمین پست این وبلاگ جاودانه شدید.

ولی این اشتباه رو نکنی، بیسکوییت به شدّت تازه و غیر تازه ش به چشم می آد. به زبون می آد یعنی. قبول دارم در حد کیک نیست البتّه! بیسکوییتی که یه هفته س درش باز شده رو با اکراه می خورم همیشه. خوردنش کیف نمی ده به آدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد