Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

خواب دم ظهری

سلااااام ایران،

سلاااااام جهان،

سلاااااام خونه ی خالی،

سلااااام دنیای واقعی،

صبح همه تون به خیر!

تا همین چند لحظه پیش داشتم خواب می دیدم یکی از دوستام زنگ زده بهم می گه کیلگ پاشو بیا یه خاکی تو سرمون بکنیم، امتحان خانواده و قرآن دو بخشی بوده. بخش دومشون فرداست. با هم توی یه روز برگزار می شن.

دیگه داشتم آماده می شدم وسط خواب بشینم زمین، خرّه بگیرم رو سرم که از خواب پریدم.

برای همینه که می نویسم حالا حالا ها طول می کشه تا من درست بشم... بتونم یکم روح و روانم رو درست کنم. فعلا که همه ی قیمه های ذهنم ریخته تو ماستاش لعنتی. :)))

خلاصه در خواب و بیداری و گیج و منگی تمام و همراه با اون حسّی که به خودم می گفتم ولی من مطمئنّم همین دو روز پیش امتحانش رو دادم از بیست نمره، رفتیم سیستم نمره دهی را چک نمودیم.

خواب تعبیر شده بود.

نمره ی خانواده دو نقطه دو نقطه :: مساوی بیست.

خوبه که حداقل کارنامه م بدون بیست نموند این ترم. *اشک های شوق*

حالا بحث اینه که اگر این تنها بیست کارنامه م بشه چی؟ بخندم یا گریه کنم؟ به زور نفرستنم خانواده تشکیل بدم بگن طبق نمرات، جناب عالی تو این فیلد از همه چی قوی تری؟ [ از بی نمکی خودش را از زمین جمع می کند.]


# و قسم به زمانی که ایزوفاگوس کلاس های تابستونی مدرسه ش شروع بشه. من الآن پادشاه این خونه ام. یوهاهاهاها.

نظرات 2 + ارسال نظر
آیدا چهارشنبه 21 تیر 1396 ساعت 14:28

منم تا یک و نیم خواب بودم^____^

اصلا فقط همین آیکون تمام لذّت های نهان رو تو خودش جا داده:
×__________________________________________×

عربگری چهارشنبه 21 تیر 1396 ساعت 19:47 http://500saln.blogsky.com

سلام
امیدوارم خوب یاد بگیری نمره بالای ۱۰ خیلی مهم نیست چند باشه خوب بلد بشی و قبول شی مهمه

دوستانی داشتم که حفط می کردن و نمره ۱۸ میگرفتن ولی من خوب یاد می گرفتم و ۱۲ می شدم

حتی برای امتحان بسیار اساسی مون استاد مساله ای پیچیده داده بود و یه خلاصه ای از راه حلشو هم داده بود همه دانشجویان اونو حفظ کردن و در امتحان نوشتند ولی من یک روز کامل وقت گذاشتم تا فهمیدم مساله غلطه، وقتی سرمو بلند کردم همه رفته بودن سر جلسه، با عجله خودمو رسوندم دیدم همون مساله اومده با یه مثال نقض، غلط بودن اونو در برگه نوشتم و وقتمو گذاشتم سر سایر مسائل.
نهایتا دیدم من ۸ شدم و سایرین قبول.
یه راست رفتم دفتر مدیر گروه که خود استاد بود دیدم دیگران رفتن چونه میزنن و نمره اضافه میکنن منم نه برداشتم و گذاشتم بلند گفتم مساله پایان ترم تون غلط بود و در برگه نوشتم نمره ندادین. گفت غیر ممکنه مساله من غلط باشه اشتباه می کنی من ۱۰ ساله سرگروهم ۵۰ تا دکترا درس دادم.
دوستانم وساطت کردند و گفتند استاد ببخشیدش تک شده ناراحته اگه ممکنه کمکش کنید!
اصرار کردم گفت اگه دلیلت درست باشه ۴ نمره بهت اضافه میکنم

مساله رو نوشتم و مثال نقضش هم دادم استاد بارها چک کرد و رنگ به رنگ شد و بهم ۱۲ داد ولی دیگه به چانه زنی دیگران نمره نداد.
من واقعا درسو یاد میگرفتم نه برای نمره
همه فقط درسی کم می خواستن و نمره ای زیاد
البته اونا در کسب و کار موفق ترن و بنده در علم
هر کس به چیزی که میخواد میرسه.

عربگری جان سپاس که اومدید.
گم تون کرده بودم و اتفاقا چند روز پیش بهتون فکر می کردم.
و اینکه نمی دونم چرا یه حس عجیبی دارم وقتی می بینم باز هم پست های ناشیانه ی من رو می خونید. راستش از خودم خجالت می کشم در وهله ی اوّلی که هر آدم بزرگ تری اینجا کامنت می ذاره.

راستش عشق کردم با این کامنت. صد درصد با کاری که کردید موافقم. منم دبیرستانی که بودم خیلی اینجوری بودم. بار ها معلّم هام رو خنک می کردم و لذّت می بردم. البتّه امیدوارم بهشون بر نخورده باشه، ولی واقعا حس می کردم بهم خوش می گذره و از علم اندوزی به این روش لذّت می بردم.

ولی شاید درک نکنید الآن شرایط رو، ما تو رشته ی پزشکی حجم درس هامون این اجازه رو بهمون نمی ده. شاید برای همین باشه که زیاد خوشم نمی آد از این رشته. خیلی متکی به حافظه و خالی از تحلیله. خیلی بیشتر از خیلی.
کسی قدر این روش درس خوندن رو نمی دونه. یک بار همچین مساله ی مشابه در درس فیزیک پزشکی برام پیش اومد، سوال ها و جواب ها از قبل لو رفته بود. ولی من اصرار داشتم که جواب سوال هجده غلطه و سر برگه با وجودی که می دونستم جواب مد نظر استاد چی بود، جوابی که خودم بهش ایمان داشتم رو نوشتم. هیچ کس حتّی دلیلی برای جوابی که نوشته بود نداشت. به هر کی می گفتم جواب می گرفتم احمق جون جواب خود استاده، حفظش کن بره. و این شد نتیجه ش که یه لیست نمره داشتیم از بالا تا پایین نمره ی بیست و اون وسط هجده من به تنهایی یکه تاز میدان. و استادی هم وجود نداشت پاسخگو باشه که من حتّی برم دلیلم رو توضیح بدم. چرا دروغ اون روز من ضرر کردم و حماقت کردم! معدّلم افتاد پایین به خاطرش ولی همه معدّلشون کشیده شد بالا حتّی.
من الآن مجبورم روش درس خوندنم رو عوض کنم، چون به معدّلم نیاز دارم. شاید یکی از مصداق های رهایی ای که سنگش رو چپ و راست به سینه می زنم همین باشه برام. تعیین روش درس خوندنم. اینکه نمونه سوال نخونم و بی خیال برم سر جلسه ی امتحان حتّی!
اینجا همه چی بر اساس نمره تعیین می شه، اگر با روششون کنار نیای کنارت می ذارن.
شما می گی ما چی کنیم؟ راه همینه. باید حفظ کرد و مثل خر رفت جلو و نمره های گل و بلبل گرفت و مایه ی افتخار فامیل شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد