Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

اوّل مهر همیشه نوستالژیک

   راستش امروز وقتی ایزوفاگوس داشت یار دبستانی رو می خوند و دور تا دور خونه می چرخید حسابی زدم تو ذوقش و گفتم برو تو اتاق خودت بخون من حالم به هم می خوره از این آهنگ... 

   پس پری شب هم وقتی سوال مسابقه ی خندوانه اسم شاعر شعر "باز آمد، بوی ماه مدرسه..." رو می خواست و همه ی فامیل اصرار داشتن که قطعا مصطفی رحمان دوسته حرفی نزدم با وجودی که هر اول مهر این شعر رو یا توی بلاگی چیزی آپلود کردم، یا برای خودم خوندمش، یا تو دفترچه خاطراتی یا دفتر مشقی کتابی چیزی نوشتمش، یا رفتم بالای صف یا توی کلاس ادبیات دکلمه ش کردم و ته همه شون هم گفتم "قیصر امین پور"...


   خب آره دیگه. سعی کردم امسال حسی بهش نداشته باشم یا حداقل کمتر بهش توجه کنم. چون هر چه قدر سعی کنم هم بازم اوّل مهر هام به قشنگی اون قبلی ها نمی شن و فقط اون خاطراتم رو به گند می کشن. تازه کلاسای ما که بی سر و صدا شروع می شه و کسی به فکرمون نیست. این سر وصدا ها مال بچه مدرسه ای هاست... منم اون موقع ها یه بچه ی خیییلیییی تنها بودم که مدرسه تنها راهی بود که می تونست کنار بچه های هم سن خودش باشه و یه سری آدم به غیر از مامان بابای مقرراتی ش ببینه. انصافا عاشق اوّل مهر و حس و حالش بودم. باورت نمی شه کیلگ... همیشه شب اوّل مهر یه قلقلک خیلی مخصوصی رو ته دلم احساس می کردم... لحظه شماری نمی کردم واسش هیچ وقت و دوست نداشتم تابستون هیچ جوره تموم شه ولی وقتی بهش می رسیدیم همیشه هیجان زده ترین بودم...


   خب که چی؟ هیچی. تا همین الآن نا دیده ش گرفتم این قلقلک همیشگی م رو... همین الآن اومدم یه جزوه ی ژنتیک بندازم تو کوله م واسه فردا، دیدم سر تا پاش لواشکی شده. یاد یکی دیگه از شعر های اوّل مهری افتادم:


برگ ها روی زمین می افتاد

دفترم بوی لواشک می داد

کیفم از خنده به خود می پیچید

غصه از کوچه ی ما می کوچید...

 

الآنم دیگه نمی تونم بی سر و صدا ایگنور کنم غلیان احساساتم رو نسبت به روز اوّل مهر. این شعر رو خیلی دوستش داشتم... حتی اگه هیچ کدوم از دوستام و معلم هایی که جونم واسشون در می رفت رو کنارم نداشته باشم و مجبور باشم فردا رو با یه مشت جوون تازه به دوران رسیده ی تظاهر کننده  و البته استاد های کسل کشنده ی آلو چروکیده شده ی دانشگا بگذرونم...

   ته ته ته ته ش... من هر چی هم که بشه دلم قنج می ره واسه اوّل مهر... حاضرم هر کاری بکنم دوباره بچه مدرسه ای بشم. :)))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد