Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

هیجان

می خواستم بیام یه پست بذارم از حال و هوای متفاوتم. اینکه امسال اول مهر من دیگه اول مهر نیست. از احساسام از اینکه با وجودی که می تونستم بخوابم پاشدم رفتم مدرسه کلاس اولی ها رو ببینم.

ولی یه چیزی رو الآن فهمیدم که همه چی رو از سرم پروند.

سازمان سنجش خیلی خنگه.

یه راهی یافتم که به راحتی شماره پرونده ی بچه ها رو از تو سایتشون بکشم بیرون.

و به شدت هیجان زده ام الآن.

به نظرتون تا ظهر کارنامه ی حدودا چند نفر رو می تونم بکشم بیرون از سایت مسخره شون؟ :))))

یوهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها! (با لحن خیلیییییی خبیثانه!!!!)

+واسم مهم نیست که راضی باشن یا نه. قرار نیست به کسی گفته بشه.


+می دونی این جریان نیمچه ه#ک کردن از کی شروع شد؟ از وقتی من رفتم مدرسه پرونده م رو بگیرم برای دانشگاه و می خواستن به زور از زیر زبونم شماره داوطلبی م رو بکشن بیرون تا تو کارنامه م فضولی کنن. من زیر بار نرفتم. اونا هم تهدیدم کردن. و ما یه تف انداختیم بر زمین و گفتیم برید گمشید بابا. آخرین تهدیدشون چی بود؟

:

"ما می فهمیم ولی... "

با خودکار قرمز هم یه جایی یادداشت کردن که کیلگ شماره داوطلبی ش رو به ما نمی ده!


و خب بعد از دو روز کابوس دیدن به این نتیجه رسیدم که :

خب به درک واقعا! بفهمید. من نتیجه های کل مدرسه رو می کشم بیرون یه تنه!


شایدم اگه کارم به جاهای باریک کشید پست رو برداشتم اصن. احساس خطر می کنم تا حدی!!! :دال :{

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد