Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

نفرات برتر کنکور سراسری سال یک هزار و سیصد و نود و چهار

به همین سادگی! اعلام شد.

اگه خواستین تو این لینک... چون سرچ که زدم گویا هنوز سایت ها دست به کار نشدن تو پخش خبر.

بله ما یه دوست پوشش خبری داریم که اخبار رو زود تر از هر کسی به دستمون می رسونه!

وجود مقادیر بسیار زیادی آشنا در لیست ده نفر برتر خیلی متعجبم کرد.

چوگان می گه حالا شاید منم تو اون هفت نفر اعلام نشده ی برتر زبان باشم...! هوم... هرچند بعید ولی بازم اگه باشه چه فایده؟!


# پی نوشت:

چهار بار توی عمرم آرزوی توقف زمان رو کردم.

1) وقتی اول دبستان بودم و فهمیدم یه چیزی وجود داره به عنوان گذر زمان. بعدش هم درک کردم الان تو بهترین زمانی هستم که یه کودک می تونه باشه. دلم می خواست همون جا وایسم و زمان نگذره. نمی تونستم باور کنم که معلم اول دبستانم رو قراره یه روزی نبینم و ازش جدا بشم.  ساعت برنارد هم می دیدیم اون موقع ها!

2) پارسال. روز قبل از اعلام نتایج مرحله دوم المپیاد. یه بلاتکلیفی شیرینی بود. مسیری که پیش روی من بود هزار تو بود! میتونست ختمش بشه طلای جهانی المپیاد کامپیوتر میتونست بشه پزشکی دانشگاه تهران و یا حتی می تونست بشه مهندسی نرم افزار شریف. یه مسیر دیگه هم بود که از قضا افتادیم تو این یکی. کنکور!

3)  امسال وقتی عموم مرد! یه ماه قبل از کنکور... وقتی فهمیدم انگاری مرگ جدیه. انگاری خودم هم جدی جدی قراره بمیرم. مامانم. بابام. دوستام. همه. وقتی که درکم از زندگی زیر و رو شد و شدم یه نهییلیست واقعی. شدم کیلگارایی که به همه چی و همه کس می گه: "تهش قراره بمیریم همه مون. خب که چی؟!"

4) امسال، امروز، قبل از اعلام نتایج کنکور 94!  (البته تو این یکی هنوز مردّدم که" آرزوی توقف زمانه" یا "آرزوی مرگ"؟!)

نظرات 4 + ارسال نظر

استرس و دیگر هیـــــچ

و من طبق معمول استرسم ته کشیده.
عین شب کنکور.
گویا قبلا خرجشون کردم. سر جلسه به اندازه ی کل کشور تو کل این یه ماه من استرس کشیدم.
اصلا هر وقت این استرس رو لازم داریم ما معلوم نیست کدوم گوری می ره. موقعی هم که باید گورش رو گم کنه پیداش می شه لعنتی.

mehrzad دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 15:18

با اینکه از امروز دوباره شروع کردم واسه کنکور 95 اما حس میکنم فر7ر شدم و خون تو بدنم منجمد شده:‏(‏

ما طبق معمول خون در رگهامان جریان دارد. ای کاش می شد واقعا فریز شد و دیگه از این نقطه ی زمانی جلو تر نرفت.
+قضیه ی فر7ر چیه؟ اشتباه تایپی ه صرفا؟!

Dr.h دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 15:40

یه طوری نوشته بودی فکر کردم قبولی هردو رشته رو داری و بینشون مردد هستی :/ کنکور هنوز نتیجشو ندادن نگران کاپمپیوتر و زنتیک هستی؟
یادم نبود اصلا اینجا ولی الان یادم اومد یه کامنتی داده بودم اومد؟

نه. به همون سادگی که دارم می گم رتبه ی زبانم خفن می شه می گم کنکور اصلیم رو ریدم توش :))
دیگه واهمه ای ندارم از گفتنش.
ولی بله. من این مشکل کدامین رشته رو چهار ساله به دوش می کشم و هنوز به هیچ نتیجه ای نرسیدم. ربطی به نتایج کنکور نداره ابدا. حتی قبل از کنکوری شدن هم سردرگم و گیج و منگ بودم عین الان.
بله. کامنتت رو دیدم. با سپاس. ولی خیلی ساده وقتی فهمیدم درباره ی چیه ادامه ندادم خوندنش رو. چون اون موضوعیه که خیلی خیلی انرژی زیادی می گیره ازم فکر کردن بهش. باید زمانی که ذهنم خالیه بهش فکر کنم و ببینم چی گفتی. و خوب رو حرفات فکر کنم.
الان ذهنم خالیه و درگیر. وقت خوبی برای خوندنش نیست. فلذا تایید نشده باقی موند.

مهرزاد سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 00:09

وقتی این پست رو خوندم اینقدر استرس گرفتم که نمیدونستم اصلا چی دارم مینویسم:||بله اشتباه تایپی بود:|

دیگه بد تر از بح حر هال ما که نیست.
یه عمری رو سردر همین وبلاگ بود بیچاره!!! :)))
استرس هم نداشتم اون موقع که مثل تو عذر موجه داشته باشم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد