Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

بوت

یه زمانی واقعا دوست داری یه چیزایی رو بگی... ولی نمی دونم که چرا واقعا نمی تونی. و به صورت خیلی مسخره ای فقط میتونی واسه خودت تکرار کنی که: ای کاش بدون گفتن خودت اینا رو می فهمیدی، بشر!


   بوت. آه. بوت. دلم خیلی واست تنگ شده و امروز که دیدمت فهمیدم که این مغز احمقم گول خورده بود صرفا تو این مدت.

می دونی. گذر زمان خیلی اذیتم میکنه! امروز سر امتحان نهایی دینی دقیقا شش سال پیش برام تداعی می شد. بچگی هامون... و این که تو دینی بلد نبودی و من بهت می رسوندم. اینکه در کنار هم چقدر شاخ بودیم و اکثرا با هم قاطی مون می کردن که اسم کدوممون کیلگ بود و اسم کدوممون بوت. حالا بزرگ شدیم خیر سرمون. تو طلا شدی. تیم شدی. خفن بودی، خفن تر شدی. و من فقط افول کردم. از خفونیت افول کردم و افول کردم و افول کردم. صرفا در حد یه کلیک بود برام که ای کاش می شد بازم با هم شاخ باشیم. نه تو تنها تنها! اینکه الان نسبت به شش سال پیش چقدر سرنوشت هامون عوض شده اذیتم می کنه. البته سرنوشت خودم. مال تو که شیرین تر از عسل! احتمالا در سال آینده هم دیگه هیچ نقطه ی مشترکی نخواهیم داشت. تو میشی یه خوشه توی یه گراف کامل و من می شم یه راس تنها که گراف رو فقط ناهمبند می کنه و نبودش همیشه بهتره واسه همه! دلم واست تنگ می شه. خیلی. خیلی. خواهشا تا ابد خفن بمون.

راستی می شه من رو یادت نره وقتی خفن ترین شدی؟! می شه یادت بمونه که یه دوستی داشتی به اسم کیگ که یه زمانی با هم خفن بودید؟! می شه؟!


+از همون روز اول که باهاش دوست شدم همین بود سرنوشتش! همیشه باهوش ترینا دوستای من در میان. بدون هیچ تلاشی. انگار خیلی راحت می تونم از بین یه مشت آدم خفن ترین رو پیدا کنم بکنمش دوست خودم! فقط من این وسط کمی تک افتادم توشون واسه رعایت اعتدال! دونه دونه خفنا می رن. کیلگ می مونه و حوضش.


نظرات 8 + ارسال نظر
مهسا یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 10:41

همه میرن کیلگ!
واسه منم از این اتفاق زیاد افتاده!
همیشه نمیشه بهترین بود!
اونم واسه من و تویی که به شدت کمال گراییم! این خیلی سخته...

....................................................................

حرف ِ دل ِ من!
:|

استامینوفن دوشنبه 4 خرداد 1394 ساعت 13:32 http://acetaminophen500.blogsky.com

حالم از کلمه ی افول بهم میخورهمثل اینکه امتحان معارف باعث سفر در زمان واسه ی تو هم شده

اِنّی لا یُحِبُ الآفلین!

منم مثل حضرت ابراهیم. :>

راستی چرا اینقدر وبلاگ شما عوض می شه استا جان؟!
گرگیجه گرفتیم بس که لینک کردیم عوض شد.

مهسا دوشنبه 4 خرداد 1394 ساعت 16:25

وای کیلگ داشتم به این فک میکردم اگه تو یه درصد نخوای امتحان زیستو شرکت کنی!(چون واقعا حجمش زیاده و فرصت کم!)باید گواهی پزشک بگیری از اونجایی که تو یه پزشک دم دستت داری(مادرت) میگی اون یه گواهی واست بنویسه(که البته قابل قبول نیس) بعد مادرت هم واست مینویسه پسرم به علت باردار بودن و ویار بدی که داره نمیتونه حضور پیدا کنه!


فکر خیلی احمقانه ای بود و از اونجایی که این افکار فوق مسخره موقع درس خوندن به مغزت هجوم میارن تصمیم گرفتم واسه خلاص شدن از شرش تراوشات ذهن لعنتیمو اینجا بالا بیارم!
هرچند خودم با این فکر مسخره کلی خندیدم!البته بیشتر به خودم!
فک کنم تا فردا باید واسه همه ی کسایی که میشناسم تراوشات ذهنمو بالا بیارم!
من رفتم بدرسم!با آرزوی موفقیت!

هه :))
تو کل این 18 سال زندگیم دکتر بودن مامان و بابام به هیچ دردیم نخورده از این نظر!
حتی یه گواهی هم کسی واسم ننوشته.حتی یه زنگ. حتی یه کلاس. حتی یه امتحان.
بیشترش هم به خاطر شخصیت خودمه که روانی می شم اگه یه روز دور از مدرسه باشم. تو مدرسه خیلی بیشتر حال می کنم. حتی سر امتحانای مزخرفش.
هرچند من بیشتر با دینی و ادب مشکل دارم چون نخوندمشون. وگرنه زیست رو لاش رو هم باز نکردم چون می شه گفت حفظش بودم تقریبا! به هر حال به عنوان یه تغییر رشته ای تنها کاری که کردم امسال زیست خوندن بود. فقط بنی هاشم رو ورق زدم.
البته بازم این اعتماد به سقف لعنتیم گند زد به امتحان امروزم!
می خواستم بیست شم. تا الان که 0.25 در اومده که غلطه.

راستی! راحت باش. شاید بهترین راه زندگی کردن اینه که بالا بیاری و بری جلو تا برسی به تهش. منم همین کار رو می کنم. تو وبلاگام بالا میارم. یا حتی توی دفتر چه خاطراتم. یا حتی لا به لای کتاب تستای کنکورم.

استامینوفن سه‌شنبه 5 خرداد 1394 ساعت 17:27

بخاطر اینکه از 2 ای ک تو ادرسش بود بدم می اومد..دلم میخاد اونی ک ادرسacetaminophen.blogsky.com رو اشغال کرده رو خفه کنم

برخیز و مخور غم جهان گذران!
حالا ما لینک کنیم؟ لینک نکنیم؟
یا اصن حتی وانمود به لینک کردن کنیم؟!
آخرش هم نفهمیدم الان آدرس حقیقیه کدومه!!!

مهسا چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 07:43

0.25 اشالی نداره!
میدونم میخواستی آخرین امتحان زیست دوران مدرسه ات رو نمره کامل بگیری...
ولی خب گاهی اوقات اوضاع اونجور که تو انتظار داری پیش نمیره!
واسه من که دیگه اغلب اوقات...
منم همیشه باهوشترینا دوستام بودن.ینی دوست بودن با کسی که ازهمه لحاظ در سطحم یا کمتر از اون باشه منو راضی نمیکنه!
اینم از همون قضیه کمالگرایی نشِِئت میگیره!(نشات)

no feeling#

اینقدرش در اومده از شک دارایی که چک کردم. باقیش رو مصحح داند!
سالای پیش هر طوری بود با کلید چک می کردم. امسال جدا کشش این رو ندارم که بفمم بیست نمی شم هی بخوام زانوی غم بغل بگیرم.
خیلی دارم بی خیالی طی می کنم جدا به عنوان یه کیلگ!
اعتراف می کنم که کنکوری هستم و هنوز شک دارم بین نشات و نشئت! ولی حس می کنم دومیه درستشه.

استامینوفن پنج‌شنبه 7 خرداد 1394 ساعت 12:53 http://acetaminophen500.blogsky.com

ادرس ک دیگه همینه....لینک کردن یا نکردن هم بسته ب نظر شماست

جدی می گم!
حس می کنم هر سری دارم یه آدرس جدید می بینم! :)))
البته بی دقتم می دونم.
نه اصن خیلی بدم میاد از شما لینکتون نمی کنم! همه اینا رو هم الکی پرسیدم یکم وقت تلف کرده باشم!!!
جمش کنید بابا تعارفا رو :)) شایدم شکسته نفسی ها رو!

مهسا جمعه 8 خرداد 1394 ساعت 14:40

کیلگ املای هر دو درسته ولی اونی که توی پرانتز بود رایج تره.توی کیبوردم الف همزه دار نبود اونجوری نوشتم!

مگه از این واژه های پر کاربرد کنکوری نیست؟!
تا جایی که حسم بهم می گه یکی از اونایی ه که همیشه تو قلمچی ازش سوال می دن :(
ولی آره. هر دو مدلش رو تو کتاب ها میارن. در صورتی که از نظر کنکور فقط "نشاَت" درسته.

مهسا شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 17:30

عههههه!
مطمئنی از لحاظ کنکور نشات درسته؟؟؟؟

تا جایی که مغزم یاری می کنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد