Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

قشنگ ترین روز واسه من؟ روزیه که مهمون می آد

می دونید دیشب چه شکلی بود واسم،

دقیقا بازی و تحلیل که تموم شد پتو رو کشیدم رو سرم فقط خوابیدم تا خود الآن!

و اینکه امروز ظهر مغزم تصمیم گرفته با آهنگ "خبر دارم یار می آد" شهرام شب پره از خواب بیدارم کنه،

فقط یه معنی داره،

یعنی خیلی فاجعه بوده اوضاع روانی م و سلول های مغزی م کاملا دارن سعی می کنن گندی که دیشب خورده بهشون رو با تمام وجود پاک سازی کنن بریزن دور و وارد فاز بی خیال کننده ی شاد کننده ی خودشون شدن.

می دونی چی رو درک نکردم؟ این که همه خوشحال بودن. 

خب نه. ببخشید من واقعا حقیقتا خوشحال نبودم و اگه لازم باشه برای جار زدن این احساس جلوی هشتاد میلیون نفر که دیشب حس افتخار و این ها داشتن وایسم هم وایمیستم چون اتفاقا اعصابم ریدمان شد توش اساسی.


ای کاش همون هجده هیچ که گفتم می شد،

الآن با این نتیجه من نه می تونم واسه اسپانیا خوشحال باشم، نه واسه ایران.

باورت می شه می گم حس می کنم قبول اون نتیجه راحت تر بود برام؟

من واقعا برنمی تابم این همه تلاش رو ببینم ولی بعد تهش برچسب بازنده رو هم بخوام تحمّل کنم.

باخت، باخته.

من بلد نیستم با باخت ها خوشحال بشم. واقعا بلد نیستم. این جمله ها که تمام تلاششون رو کردن ولی نشد و امثالهم اصلا تو کتم نمی ره.

و دیدگاهم همه یا هیچیه.

متاسفانه.

شت بابا کم مونده بود گریه م بگیره! 

حداقل اونایی که اون تو هستن می تونن بدوعن تو اون لحظه، می تونن بزنن تو سر توپ، همین ها بهشون حس خوب می ده، استرسشون کم می شه با همین تلاش کردن.

ولی این خیلی کشنده س که مجبور باشی به عنوان تماشاچی بشینی فقط نگاه کنی چیزی که کنترلی روش نداری رو. خیلی کهیرییییی بود.


.:. ولی همه ی اینا باعث نمی شه که نگم ما کاملا ایرانیزه شده بازی می کنیم. :))) بزن زیر توپ فقط رد شه بره ریختشو نبینیم! :)))) دقیقا مثل من در مواجهه با مشکلات زندگی م بازی می کردن. فقط دفعش کن تا که ازت فاصله بگیره. اینکه دفعه ی بعد به چه روشی و با چه شدتی بر می گرده مهم نیس. مهم اینه که الآن ردش کردیم رفت.