Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

و بازم یه کیلگ بی خیال

تو سمپادیا غوقا ست.

البته الآن که چک کردم دوباره فعالیت ها اومده پایین.

ولی خب همه استرس دارن. دو رقمی ها که دیگه لوس می کنن خودشون رو واقعا.

گویا قراره دیگه فردا تموم شه همه چی. هممممممممممممممه چی. همه ی همه ش.

من طبق معمول بی خیالی اومده سراغم. بی خیالی مفرط.

مثلا سال های پیش این موقع ها که می شد کلیییییییییی برای بچه هامون استرس می کشیدم. دوستام. سال بالایی ها. فامیل های نداشته. هی با خودم فکرمی کردم کاش به حقشون برسن. یا همه ش فکر می کردم احتمالا خوابشون نمی بره در این برهه ی زمانی... دلم می سوخت براشون.

ولی  امسال که شتر دم خونه ی خودم خوابیده اصلا برام مهم نیست. دقیقا همون قانون مزخرفی که من هیچ وقت خدا استرس ندارم مگر زمانی که نباید و نشاید. [مثلا سر جلسه که باید حواسم به سوالا باشه...!] انگار که کاملا خالی باشه همه چیز. اصلا برام فرقی نمی کنه دیگه کجا قبول شم. چون به هدفم نرسیدم در هر صورت. فقط شهرستان نباشه دیگه تو را به ایزد منان!


هم اکنون هم زمان و مولتی مدیا وارانه وب گردی می کنم، کد می زنم، ایمیل می دم به سلطان تراوین، سمپادیا و فانتزیا رو بالا پایین می کنم، با آقای عربگری بر سر نظریه ی داروین کل می ندازم، و یک عدد خواننده پیدا کردم به اسم محمّد اصفهانی که کلییییییی از آهنگ های نوستالژیک دوران کودکیم رو خونده. کلیییی آهنگ تیتراژ. دارم فول آلبوم ش رو دانلود می کنم. جالبه که تازه اسمش رو یاد گرفتم ولی تا الآن هر آهنگ دانلود شده ش رو کاملا و واو به واو حفظ بودم. واقعا زور داره که تا الآن اینقدر گم نام بوده باشه برام کسی که این همه آهنگ خاطره انگیز ازش بلدم.


 آهنگ بی کلام  دلقکش در گوشم پلی می شه و من خودم رو مسخره می کنم که چرا اینقدر خوش خیالانه برای خودم یه متن دیگه ای رو به جای حرف های خواننده تکرار می کردم تو این همه سال: [ در هر سطر چیزی رو می بینید که من تکرار می کردم با خودم در عالم کودکی و مقایسه اش با سخن خواننده ی بیچاره!!!] بعد جالب اینه که مفهوم قشنگی هم می ساختم برای خودم. معنی ش نا خودآگاه خیلی خوب بوده...!


+واسه اووووووووونه، واسه اووووووووووون، که به کفشاش تو بخندی...

اصلش: واسه نووووووونه، واسه نووووووون. تا به کارش تو بخندی!


+  تو اگه اینو بدونی/ بابا دلقک نمی خندی... [خدا می دونه "بابا دلقک " چه موجودی  ه واقعا!!! مثلا بابایی که دلقک است. یا دلقکی که بابا است. یا شایدم می گفتم بابا! آدم دلقک طور!!!]

اصلش: که اگه اینو بدونی/  تو به دلقک نمی خندی!


+کفشای لنگه به لنگه/ می پوشه که هی بلنگه/ پای هر چی سنگه/ خم می شه که پاش بلنگه... [ خدائیش قبول ندارین این تیکه از متن اصلی ترانه بهتر در اومده؟!]

اصلش:کفشای لنگه به لنگه/ می پوشه که هی بلنگه/می دونه که هر چی سنگه/ همه پیش پای لنگه!


راستی می دونی کیلگ؟ دلم می خواد یه آرزو کنم. در همین شبی که فرداش قراره همه چی تموم شه برام و آینده ی سیاهم تا حدی رقم بخوره به اصطلاح.

فقط تو می دونی که من چه زمانی آرزو می کنم و فقط خودت می دونی که آرزو از نظر من یعنی چیزی که عمرا برآورده بشه. نا ممکن ترین چیز ها. هر چیزی غیر از این می شه امید. وقتی بهت می گن آرزو کن باید یه چیز نا ممکن بخوای. نباید آرزو ها رو با خواسته هایی که می تونن به دست بیان سوزوند.


به عنوان یه آرزو در این شب سرنوشت طور... من آرزو می کنم هیچ کدوم از  شهر ها و دانشگاه هایی که انتخاب کردم رو قبول نشم!

بله من از ته ته دلم آرزو می کنم پشت کنکور بمونم. نه برای دوباره خوندن که عمرا نمی کشم دیگه.  صرفا نمی خوام ازش رد بشم.آرزو می کنم رتبه ی دانشگاه آزاد هم چند صد تایی بیاد بالاتر تا اونم قبول نشم. من واقعا هیچ علاقه ای به دانش گاه رفتن ندارم. هیچ ذوقی توش نمی بینم. اون ذوق و شوق اول مهر که همیشه داشتمش خیلی وقته گم شده! کمترین هیجانی. کمترین علاقه ای. دانش اندوزی بیشتر؟ زیست بیشتر؟ آدمای جدید تر و حال به هم زن تر؟پریستیژ دکتر صدا شدن؟ روپوش سفید؟ استاد های حال گیر تر؟ محدودیت بیشتر؟ غرق شدن بیشتر تو آدم بزرگا؟ دلم می خواد حالا حالا ها پشت غول کنکور بمونم تا زمانی که هدف واقعیم پیدا بشه. هدفی که قطعا و حتما نتیجه ای نیست که فردا می بینمش. هدفی که خودم انتخابش کرده باشم و به حد کافی برای من خاص باشه.این بهترین اتفاقیه که می تونه برای من بیفته کیلگ!

آره. می دونم که خیلی ناراحت می شم  فردا اگه بفهمم بین اون همه انتخاب هیچ جا قبول نشدم، حتی براش گریه می کنم باز هم با وجودی که آرزوی خودمه. ولی الآن فقط امیدوارم کامپیوتری که برنامه ی انتخاب رشته ی من رو ران می کنه یک راست از اول لیست شروع به خوندن کنه، وا نیسته، بره تا ته ته و اعلام کنه :

داوطلب گرامی! شما در هیچ یک از کد رشته های در خواستی خود پذیرفته نشده اید!


آرزو بر جوانان عیب نیست به هر حال!



#  پیش دانشگاهی تمام شده باشد، فارغ التحصیل حساب شوی، بعد بیایی گاف سوتی را در اوّل پستت بدهی و بنویسی غوقا. و حتی در نت هم سرچ کنی و ببینی که مردم هم استفاده اش کرده اند پس درست است. بعد هنگام بازخوانش حس کنی واقعا دارد می لنگد. پس از چندی فرهنگ لغت را در سر خود بزنی و بگویی وای بر تو ای کیلگ فارغ التحصیل بی سواد!