Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

نتیجه

آقا سر جلسه کاملا حس می کردم دارم یه حماسه رقم می زنم!

در این حد آسون بود... نه تا اون حد شاخا، ولی روال بود کلا. رله... فقط خوندن می خواست.

نیم ساعت اول هم قفل کرده بودم فقط ده تا سوال خوندم... ولی بعدش کم کم اکی شد.

حالا بذا برم چک کنم، الآن رسیدم خونه. می آم می نویسم. 

فعلا که حس الآنم حسّ شاخیه. :)))


پست بعدی چک شده با کلید احتمالا با شاخ شیکسته.

آیا شاخ کیلگارا خواهد شکست؟

نظرات 8 + ارسال نظر
Shayan پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 19:23

آفتابه رو پر کنم یا شیرینی میدی؟؟

تکلیف ما رو مشخص کن خواهشا

الآن اون حالتی که نه آفتابه می خواد نه شیرینی چی بهش می گن؟

Shayan پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 22:49

میگن طرف نمیخواد شیرینی بده

من یه شیرینی به ثیو و نامبرده خواستم بدم، تهش به جایی رسیدیم که اونا می خواستن شیرینی بیارن برام بگن جون مادرت ول کن فقط بیخ!
نه می دم شیرینی.
فقط یکم زیادی زشته با این همه نمره های بالا تر، من این وسط بیام شیرینی بدم. حالا چی دوس داری؟

Shayan جمعه 18 اسفند 1396 ساعت 00:31

اینجا خلوته کسی نمیخونه....
خوبه
ببین من از شیرینی متنفر ام. خاطره بد دارم. امسال سر جلسه رانندگی بودم مامانم زنگ زد گفت رتبه ت فلان شده. منم رفتم از بهترین شیدینی فروشی شهر شیرینی گرفتم رفتم روستا... قبول نشدم. یه گه خورد تو حالم که اسم شیرینی میاد کهیر میزنم.
حالا تو خوبه تصیح کردی مشخصه قبول شدی. اما و اگر نداری.
هیچی دیگه. بخوابم
تو هم برو یه حال اساسی به خودت بده یکم بگرد..هوا بخوره به سرت

منم فک کنم یه مدت نباشم.

هی خوشگله،
ببین اصلا بهش فکرم نکن حتی.
حال خودتو می کنی تو قوطی بی خود.

اینو اگه می بینی، این کاری ک من کردم ... واقعا کار خاصی نیست، حالا می آی می بینی خودت یه روز. بناش بر اینه که همه قبول شن. اصلش اینه که در حد من...حتی خب اساسی گند خورده توش. روند درس خوندن من واسه پاس نبود تو این چند سال. نمره م الآن در حد کسی شده که این چند سال همه کافه هاشو رفته، رفیق بازیاشو کرده فیلماشو دیده آهنگاشو گوش کرده چه می دونم خوابش سر جاش بوده و همه چی. من این شکلی نبوده واسم این چند سال. درسته زیاد نمی خونم و عرضه ش رو ندارم اینگار ولی زیر بار استرس زیادی بودم وژدانا. استرسه رو کشیدم. یه چهره ی منفور شاید داشته باشم بین بچه ها حتی. لال... عینکی... زمخت... یبس... حرص زن واسه دو صدم نمره... تحصن جلو درب اتاق استاد... کل انداختن با نماینده های ورودی های مختلف... اصرار برای اعتراض به کوچک ترین امتحان ها...
چون نمره شو می خواستم. به هر بدبختی ای هم بود گرفتمش ولی وجهه ی اجتماعی م خراب شد اساسی. تو دانشگا شدم شخصیتی که تو دبیرستان دماغم رو می گرفتم سمتش و می گفتم عح پیف پیف بو می آد!

منطقی ش این بود که اینا جبران شه یه جا. که نشد. الآن حتّی از همه ی اونا پایین تر آوردم فک کنم. در حد یکی آوردم که فقط دو ماه آخرو خونده و بقیه ی مواقع دانشگا به کفششم نبوده.

کنکور قبول شدنو با این یکی نکن. مثل مقایسه ی اوج پرواز یه عقاب تو هواست (در مورد کاری که تو می خوای بکنی) با یه پشه دور لامپ مهتابی فلافل فروشی انقلاب (کاری که من کردم!).

این مزه پرانی ها هم که می بینی واسه عوض کردن موده صرفا، بهش فکر نکن. شیرینی واقعی که الآن می تونم بدم خرماست فقط!
ولی گفتم دیگه کشیدم پایین. گور باباش. هرچی. در حد پاسه دیگه.

خودتو زجر کش نکن با این افکار. من اگه جات بودم اینقدر هر روز شیرینی می خریدم بی خود و بی جهت که اون خاطره محو شه از ذهنم. کاری که دقیقا با بقیه ی خاطره های ناخوشایندم می کنم.
فکر کردی فردا می خوام چی کار کنم؟ می خوام برم آخرین جایی که اون مُرده رو دیده بودم تا خاطره ش پاک شه.
خلاصه این که... راهش اینه.

Shayan جمعه 18 اسفند 1396 ساعت 00:41

نه
هستم. نباشم که چی بشه؟!

خب به نام خدا. تازه تموم شد جواب کامنت قبلی ت... :دی
حالا که هستی بخونش تا ته.
هستم و هستم...
اره؟
اشکین دو صفر نود و هشتشووو...
هستم.

Shayan جمعه 18 اسفند 1396 ساعت 01:32

مزه رو خوب پروندی...خداییش خندیدم!

باور کن از مرداد تا حالا شیرینی نخریدم. بزار بخوابم فردا میام بقیه ش میگم

هام.
دلقک قرن تقدیم می کند. دارام.
اصلا هر وقت خواستی منو یاد کنی برو به یاد من یه بسته شیرینی تر کوچیک بگیر همه شو تنهایی بخور. نمی گم بزرگ. آور دوز می کنی بعد خونت می افته گردنم. ولی خاطره ت باس درست شه.

Shayan یکشنبه 20 اسفند 1396 ساعت 00:26

اصن وضعیه ها....
اینو به تو گفتم... زد امشب رفتم شیرینی گرفتم!

این داستان فوت های کیلگ

یس. این شد!!!
یه حسّ خوبی ته دلم دارم.
اون قدر خوب که ترجیح می دم بیشتر ننویسمش.
خوشالم.
شاد باشی.
اینقدر بزنه شیرینی بگیری که اون یدونه بین بقیه ی خاطره هات گم شه.

شن های ساحل دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت 11:15

دکی یه سوال تخصصی داشتم شاید یک درصد توی درس هاتون بود درد سمت چپ مغز و چشم سمت چپ و سینوس ها و گرفتگی گردن سمت چپ و کتف و به انگشت ها نرسیده ولی تشخیص یا تجویزت چیه؟بجز ژلوفن و استامینوفن؟

وای نه بابا من هنوز جوجه ام مونده تا این حرفا.
ببخشید بلد نیستم.
ما اصلا فارما نخوندیم هنوز که بتونم دارو تجویز کنم.
صرفا اگه بگی کدوم باکتری می تونم بگم فلان دارو. در این حده هنرام فعلا!

شن های ساحل سه‌شنبه 22 اسفند 1396 ساعت 00:31

دارم دخالت میکنم ولی مگه سال سوم نیستی!کم کم باید شروع کنی به خوندن تشخیص ها:)
تو دکتر خوبی میشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد