Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

عمو پورنگ هم رد داده

یه پست گذاشته نوشته:


"بیاد 

روز های گذشته

که همه چی خوب بود و شاد

۱۳۸۵"


ینی می خوام بگم، این روحیه ی امروز کسیه که از بیست سالگی ش تا الآن، صرفا کار کودک کرده و دور و برش پر بوده از بچّه و دنیای نورانی بچّه ها! حداقل به نظرم این بچّه ها مثل یه سپر محافظ حفظش کردن مقابل لجنی های دنیا. وقتی عمو پورنگ دیدگاهش این شکلی شده، تو جمله ش می نویسه "بود" و نه "هست"، دیگه از بقیه چه انتظاری می شه داشت... همه خسته... مغموم... شکست خورده... نا امید... بی رمق.

من که الآن تو بیست سالگی م این شکلی ام اگه بتونم به سن الآنش برسم، دقیقا چی مونده از روح و روانم؟


آهان داشتم فکر می کردم، اگه یه سال زودتر انقلاب می کردید، من امروز می تونستم بیام رو وبلاگم بنویسم:


" من کیلگارا، امروز نصف انقلاب سن دارم چوونکه چهل تقسیم بر دو مساوی است با بیست."


و عجب جمله ی محشری می شد، نه؟


آقا ولش کن به انقلابتون چی کار دارم، می رم خر بابامو می گیرم الآن، چه معنی داشته این قدر عجله کرده. یک سال صبر می کرد خب.