Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

شما اینو چه جووور می خونید؟

گهی هستی گهی بادیگرانی گه خموشی...


چون اینو ته یکی از کتابای علوم پایه نوشته. و یه چند دقیقه هس باهاش مشغولم، می خونم به خودم می گم ببین رسما داره باهات حرف می زنه گُه جان.

آهان البته حضور پدربزرگم که نشسته کنارم و داره یه ریز نصیحتم می کنه هم بی تاثیر نیست تو این معنای بدیعی که از دل شعر کشیدم بیرون.

نمی دونم چرا اینقد از نصیحت خوششون می آد آدما کلا، ببین خیلی بلدی خودتو بذار جای من، بگو با این چیزایی که تو کاسه ی سرم وول وول می خورن چی کار کنم. نه اینکه بهم دستور بده درست کن خودتو! این راحت ترین کار دنیاس، بشینی کنار، فرمون بدی: درست کن خودتو. بیا ببینم تو خودت واقعا بودی می تونستی درست کنی این آش شلم شوربا رو؟

اصلا آقا جان خودت ساختی خودتم درستش کن. ای کاش فروید می اومد از همین نقطه به بعد مسئولیت زندگی من رو عهده دار می شد.


از فروید کم نوشتم اینجا. خیلی عاشقشم.حتما یادم بندازین که ازش بنویسم هر وقت فرصت شد. 


کامل شعره اینه:

گهی هستی گهی با دیگرانی گه خموشی

تلگرامی مگر جانم به قربان وفایت...!

از علی زکریایی.