Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

آنجا که زمان مفهومی ندارد

عاشق این تیکه ام.

که نه بیست و نهمه، نه یکمه.

انگار یکی برات زمان اضافی خریده باش عشق کنی.

در عوض اون سال هایی که تو تقویم روز یکمه، ولی تحویل سال سر ظهره خیلی می خوره تو پرم.

حالا امسال که نخورد و هم اکنون ما در نقطه ای میان بیست و نهم و یکم شناوریم و از این تناقض زمانی و فرصت اضافه ای که استاد پارادوکس مهمانمان کرده لذّت می بریم.


می گم اگه یکی الان بمیره... به چه تاریخی مُرده؟ بیست و نه اسفند؟ ولی این تناقضه چون طرف تحویل سال رو دیده به چشم. بهارو حس کرده و بعد مُرده! این تناقض باید یه جور حل شه. حلّش کنید، من مخم نمی کشه بیشتر از این. فقط بلدم سوال طرح کنم.