Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Nothing doin special party

طی بیست و چهار ساعت گذشته،

جوی جانکی معرف حضورتون،

سه تا .. فاکینگ سه تا پارتی رو رد کرده با بهانه ی "امتحان دارم"،

منتها همه غلطی کرده الّا امتحان!

گاهی از خودم دیگه خیلی متنفر می شم

واقعا موندم افسار من دست اینه

افسار این دست منه

افسار کی دست کیه

اصلا افساری هس نیس

لامصب جمش کن دیگه اصلا من می خوام برم برقصم وسط خیابون امشب هالوینه

ها ولی حوصله هیچ کدومشون رو نداشتم ها وگرنه می رفتم 

یعنی می گم این نیست که دلم بخواد و مثلا الآن حس کنم امروزم اون طور که می خواستم نبود

من واقعا خونه خالی و تنهایی لازمم این روز ها

هرچی بیشتر مقبول تر انگاری سیر نمی شم

درس که مطرح نیست واقعا برام چند مدته. به عنوان دانشجو الآن فقط بهانه دون پر و خوبی دارم


پ.ن. کاش الآن کتابای همه شون گم می شد.

امضا یک عقب مانده ی ذهنی در شرف پاس کردن سه واحد



قبول نیست

یعنی الآن تموم شد؟ امسال خیلی زود تر تموم نشد نسبت به سال های قبل؟


شبیه اون آنزیم های بیوشیمی شدم. یه جایگاه اکتیویتور و فعال کننده دارم...

ولی اینهیبیتور و مهار کننده ش رو ندارم. نیست.

یعنی  به عنوان آخرین نفر تو هر عرصه ای که استارتش رو می زنم باید بیان جمعم کنن که تموم شد دیگه خُله، رحم کن به خودت.


والّا فیتیله م تازه الآن روشن شده.

کلا این فیتیله هه دیر روشن می شه هی.

شما تو تهران جایی که هنوز روشن باشن نمی شناسید؟


به جدم که من عطش رقص و نور و شادی دارم.

خوبم نمی شه این دردم متاسّفانه. هی می آم سیرش کنم بد تر مثل سیاهچاله می بلعه همه چی رو خالی تر می شه.


الآن باید یه سال بیگه صبرکنم؟ نکنید با من این شوخی رو... خیلی کم بود زمانش.

نمی خوام،

قبول نیست...!

امروز رو ری استارت کنید. همین الآن. :-"

[ پا ها را بر زمین می کوبد و لباس های دودی خود را عینهو سگ بو می کشد و از بوی دود لذّت ها می برد.]


پ.ن. از روی آتیش چهار تا محله پریدم. یه روزم اگه زنده بودم پست می ذارم از روی آتیش هفتا محله پریدم که اون روز عیدمه. هدف؛ ست.