Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

دست جییییییییغ هورا

امروزمون اگه گفتید چه جوری شروع شد،

وقتی فهمیدم این قد جیغ و فریاد زدم از خوشحالی و هیجان که الآن گلوم گرفته نفسم هم بالا نمی آد.


شما می دونستید و به من نگفته بودید نامردا؟!

من فکرم فکر خوش پروازیه، ولی دیگه وقتی عادل می گفت یه میهمان ویژه داریم حتّی منم در این حد فکرم رو پرواز ندادم!

اگه گفتید میهمان برنامه ۲۰۱۸ امروز کیه؟

نیم ساعته ایزوفاگوسو رو گذاشتم سر کار تا مخ صبحگاهی ش رو راه انداخت و بالاخره گفت. حالا نوبت شماست.

یعنی در این حد که من می خوام بسپرم خود بازی رو نبرن رو آنتن و فقط تا ابدالدهر با میهمان صحبت کنند.

جییییییییییییییییییییییییییییییغ های کشدار.


.:. هشدار. امروز تو فضای مجازی ای که من هستم، کسی بیاد باز حرف بزنه مثل قضیه فیگو، که آخخخخ مردم خودمون دارن تو بدبختی و نداری می میرند و چرا ما اینقدر خریم که همچین خرجای اضافه ای می کنیم واسه دعوت میهمان به یک برنامه ی تلویزیونی، و باز چه می دونم پای سگش رو بکشید وسط و حرف دربیارید، 

چُنان (دقت کنید!!) چُنان نر و ماده ای می زنمش که مخش بپاچه به  همین سپید دیوار رو به روم! ظرف اسید هم آماده گذاشتم کنار دستم که بعدش دیوار رو با اسید بشورم. ازین حرفا نشنوم وگرنه کاملا از اوربیتال اسب گرگ جوجه ای خودم می آم بیرون!

من همان حاشیه ام

باور کن، 

جدی من تمام مدّت محو اون پروژکتوری بودم که تو برنامه شون ترکید و بعدش دیگه ذهنم جمع نشد. خیلی خنده هاشون رو دوست داشتم. خنده به ترکیدن یه پروژکتور سر برنامه ی زنده. خنده ی زنده ی بدون برنامه ی قبلی. خنده ی ناخودآگاه!


محو یه چیز دیگه هم بودم، اینکه اون استاد صیام یا هرکس، که قرار بود مصاحبه ی روس ها بعد بازی رو ترجمه کنه، چقد شیرین می پیچوند و از هر ده تا جمله به ترجمه ی یکی ش می رسید و سر همین خیلی خندیدیم چون دیلی داشت وحشت ناک. 

کلا تو این شبای جام جهانی... دقیقا ساعت، دوازده رو که رد می کنه ما به همه چی خنده مون می گیره! خل می شیم. یعنی مثلا شاید این موضوع سر ساعت نه صبح یه موضوع کاملا جدّی باشه ولی شب این قدر در گوش هم تکرارش می کنیم و مسخره ش می کنیم که دل و روده هامون بپیچه به هم. 


ولی جدای تمسخر و این ها، مترجمی به خودی خود سخت هست، منتها اینکه هم زمان هم بشنوی هم ترجمه کنی دیگه خیلی داغونه، مثل اینه که بهت بگن شما در همین حال که داری این متن رو با چشمات می خونی ترجمه انگلیسی ش رو از دهنت بده بیرون. آدم ورودی خروجی های مغزش قاطی می شه خب واقعا! دم مترجما گرم. حس می کنم یه کاریه که هوش بالایی می خواد و یه سرعت عمل بی سابقه! تقریبا به این نتیجه رسیدم من هیچ وقت نمی تونم مترجم کلیپ فوتبالی شم.


+ یک بار دیگه هم من نحوه ی امتیاز بندی مسابقه رو اعلام کنم کسی جا نمونه اگه علاقه دارید چون خودم تازه فهمیدم یورو این شکلی نبود داستانش تا جایی که یادمه،

شما به ازای هر پیش بینی درست نتیجه ۱۰ امتیاز،

به ازای پیش بینی درست تفاضل گل ۷ امتیاز (احتمالا تفاضل گل تیم برنده دیگه!)،

به ازای پیش بینی درست برنده ۵ امتیاز،

و به ازای پیش بینی باخت، صرفا امتیاز شرکت در مسابقه که دو امتیاز هست رو دریافت می کنید. 


.:. دیدید کنفرانس خبری کیروشو؟ عجب چیزی بود! وسطش از یه معجون جادویی هم سخن به میان آورد. 

خیلی گنگ بود، یه چیزی گفت تو مایه های اینکه اگه یه معجون جادویی وجود داشت که با خوردنش می شد ما حریف اسپانیا بشیم، با وجودی که از نظر پولی در مضیقه ایم ولی حتما می خریدیمش و می خوردیمش و بازی می کردیم با اسپانیا! (واقعا ما این جمله رو هزار جور بالا پایین کردیم چیز زیادی دستگیرمون نشد که اصلا چی شد پای جادو اومد وسط و کلا خیلی واسم قابل درک نبود چی داره می گه...  اگه فهمیدید منظورش چی بوده، دو نفر رو هم این ور دنیا از جهالت برهانید لطفا!)


ولی لامصب کیروش! من که از اولش می دونستم تو پاتریستی، چقد دیر رو کردی بی انصاف!


محو آرامشی ام که داره فقط. چرا کارلوس کیروش این قدر آروم و دامبلدور طوری برخورد می کنه؟ انگار ته دلش کاملا خالیه. نمی گیری؟ طرف یکم دیگه بیش از حد آرومه. قورباغه آب پز نشده باشه یه وقت؟ یاد دریا می افتم چشاشو که می بینم. یه دریای خیلی آبی، درست چند دقیقه بعد از طلوع آفتاب. به همون آرامش. والا خوبه اگه بتونه همین آرامشو به بازیکنا هم بده.

من جدی اگه تیم بودم، امشب تا خود صبح از استرس به خودم لول می خوردم و تهش هم از کم خوابی حالت تهوع می گرفتم. اینا چه جوووور می تونن؟ یعنی همین که امشب تو خواب MI نمی کنند، خودش یه برده... من اصلا حتّی جرئتشو ندارم خودمو جای این بازیکنانمون فرض کنم. شب قبل اینکه با افتخار بری تو دهن یه اژدهای دندانه دار نروژی!

سیسّه

و این مو قشنگ:

سر مربی سِنِگال


نمی دونم توآلایتی هاش بیان بگن،

شبیه لورنت نیست؟

من اون رو هم خیلی دوسش داشتم. 


لورنت توآلایت


این شعر گلگون

.:.شعله ای از آتش عشق علی در جان من

عشق مولی تا ابد سر لوحه ی ایمان من.:.


اصلا سیاست  کوفت و مرگ و زهر و مارو اینا رو ولش،

وجدانا گریه م گرفت، لحظه ای که پسرش می گفت ملاقات آخر.

اعتراف

خب حالا تو هر جمع دیگه ای بودم نمی گفتم و مثل همیشه چنان خودم رو با غبغبم  پُف می دادم انگار که رئیس عملیات هسته ای  ای چیزی هستم و هیشکی جرئت جیک زدن نداشته باشه جلوم،

ولی بذار یکم راستگو باشیم اینجا،

بیایید تا بهتون بگم هیچ وقت تو کل این بیست و یک سال، 

"سِنِگال" رو  "سِنِگال" نخوندم!

نمی دونم چی می خوندم قبلا،

"سَنگال" خوندم...

"سِنگال" هم خوندم...

کسی چه می دونه شاید "سُنگال" هم خونده باشم...

ولی "سِنِگال" هیچ وقت نخونده بودم.

مجازید که بپاشید...!


بعد اینش جالبه،  که من می گم نمی فهمم گاها این اعتماد به نفسو از کجام می آرم دقیقا،

اوّلین نفری که امسال جلوم گفت "سِنِگال"...

هی لب و لوچه م رو گاز گرفتم... 

هی به خودم گفتم، "مسلمون نباید بخندی، نباید مسخره کنی خب تا حالا نشنیده عب نداره!"

تا مرز کبودی پیش رفتم،

بعد می خواستم به شیوه ی اما حسن و حسین که به اون مرده وضو گرفتن یاد دادن،

برم بهش یاد بدم که داداش پیش من گفتی عب نداره، 

خودی هستم و این راز ها بینمون می مونه، 

خیالت تخت،

ولی ازین به بعد جلو بقیه بگو "سَنگال!"...


بگذریم،

ولی شما هم یاد بگیرید عزیزانم...

"سَنگال"!

برای خودتون می گم...

فردا پس فردا می رید تو مدارج علمی بالا،

جلو ی جمع اشتباه تلفظ می کنید،

ودیگه تا عمر شریف دارید روتون نمی شه تو چشمای اون جمع تحت عنوان دکتر مهندس نگاه کنید.

من به خاطر خودتون گفتم!


.:. اولین اخراج و کارت قرمز هم نصیب کلمبیا شد. تو دقیقه ی سه. سوباسا اینا اولین بازی شون رو دو یک بردن. هورا!


.:. بچه ها مادرم الآن یه تعریف کرد ازم سرحال اومدم. :)))) داشتن دور هم به این فکر می کردن که اگه هرکس یه حیوون باشه اون وقت من مثل چی ام؟ یعنی در همین حد خانواده ی خلّاق! می شینن سوال های جذاب طرح می کنن تا جواب بدن حوصله شون سر نره.  ایزوفاگوس گفت قبول داری کیلگ مثل یه گرگهههه؟! بعد مادرم گفت نگو گرگ کجا بود کیلگ این قدر رقیق القلبه دقیقا مثل همون جوجه س و زورش به هیچ حیوون دیگه نمی رسه و کنار همه می ره و نگاشون می کنه فقط، حتّی همون گرگ رو هم می ره کنارش واسش احساس خرج می کنه می گه نازی گرررگ :()، پشت بندش یکم فکر کرد گفت کیلگ خیلی نجیبه و ازنظر نجابت مثل اسبه اصلا، مجبورش هم کنی با کسی دهن به دهن نمی شه. پشت سرشون شاید چیزی بگه، ولی فحشش هم بدی با خاک یکسانش هم کنی جلو هیشکی در نمی آد خیلی مراعات همه رو می کنه! 

آره خداوکیلی فکر نمی کردم زمینه ی ذهنی ش این قدر نسبت به من مثبت باشه، الآن موندم خوشال باشم یا برم پیشش اعتراف کنم ببخشید من زیاد این شکلی نیستم آب نمی بینم وگرنه کرال که هیچ برات پروانه ی دویست متر می زنم بیا و بببین! حالا احتمالا نمی دونه بخوام هم نمی تونم تو روی کسی دعوا کنم، ولی تعریف خوبی کرد انرژی ها دریافت شد. :-" 

اسب گرگ جوجه ای تقدیم می کند!


.:. حالا الآن بهش می گیم مامان مارادونا رو می شناسی؟ می گه آره، همون که می دوعه؟ :-" بهش می گیم آها آفرین خب دیگه چی ازش بلدی؟ می گه همون دوی ماراتونه دیگه! :-" بعد می بینه داریم مسخره ش می کنیم، می گه خب باشه داشتم امتحانتون می کردم، از اولش می دونستم همونیه که رقاص بود!!


.:. کوت آف د دی - رونالدو:

" ایران تنها تیمی از جام جهانی ست که حتّی اگر فاتح جام هم بشود، هیچ کس دوست ندارد جای مردمش باشد!"


من الآن اینو شنیدم حس لحظه ای م اینه که، دلم می خواد برم سرمو فرو کنم تو کاسه ی توالت این قدر که ذهنیتشون خرابه نسبت به ما! راستم هست. حیف ایرانم.

لهستان سنگال

من دقیقا سه تا برنامه ی جام جهانی دارم زیر دستم وابسته به سه تا روزنامه و مجله ی متفاوت بی ربط به هم دیگه، و تو هر سه تاشون دقیقا نوشته که بازی لهستان سنگال ساعت چهار و نیمه! 

چه خبره؟ کی ساعت این بازی رو عوض کرده؟ من کی از دنیا جا موندم و همه چی عوض شد؟ چرا الآن همه تون کلمبیا کلمبیا می کنین؟

اینجا نوشته لهستان سنگال آقا جان!! من اعتراض دارم. 

شهادت

شما شاهد سقوط یکی از متعدد هندونه هایی هستین که من تا لحظه ی آخر هم چنان دارم زور می زنم تو دستم نگهش دارم ولی حس می کنم که واقعا جونم نمی رسه دیگه. سنگییینههههه! از دوران طفولیت دقیقا در همین حد تمامیت خواه بودم. با هر دست هزار تا هندونه. هزار تا هدف برای خودم مشخص می کردم و خودمو بین هدف های متعدد، هزارتیکه (دقیقا هزار تیکه فاکین هورکراکس) می کردم تا به همه شون برسم!

بهتر نیست این یکی رو ولش کنم و برم پای تلویزیون فوتبال ببینم دوغم رو بنوشم؟

وقتی این فکر سراغم می آد، چون الآن تو ایام جام جهانی هستیم، سعی می کنم این شکلی واسه خودم قهرمان سازی کنم... هی به خودم می گم فرض کن نویر جات بود، فرض کن نویر جات بود، تا آخرین لحظه جا نمی زد و می کشید جلو. جون بکن، تا می تونی جون بکن تلاش کن!


پ.ن. وای بچه ها عاشق همه تونم! بعد اینکه با حالت قوطی وار خودم اینو نوشتم، گفتم حالا بذار بریم اینترنت رو چک بکنیم، و خبر رسید و الآن فهمیدم که هندونه م ابدا از دستم نمی افته و می تونم با جون کندن خیلی خیلی زیاد نگه ش دارم تو دستام... :))))))) من دیگه واقعا برم فوتبال ببینم!! مرسی از وبلاگ جادویی که روش از هر چی می نویسیم، جیک ثانیه بعد درست می شه. 

رتبه ی شارژ ایرانسلی

اس ام اس اومده واسم:

تا پایان بازی 14 

امتیاز 58

رتبه 1,138,583


داغونم کرد یعنی،

سوالم اینه که شما 1,138,582 نفر کجائید پس؟


وجدانا هنوز عادت ندارم به این عددا، این چیه عاخه!  

من باید همیشه اوّل باشم. پس کی می خوایید۲۰۶ م رو بدین. من سرمایه گذاری کردم روش عی بابا جان. حالا یه دو بار فکر می کردم پیش گویی بر اساس الفبای انگلیسیه، چرت و پرت پیش بینی کردم، ولی رتبه م باید بشه این؟  یک میلیون! هاه! یک میلیون! 

معلول

یعنی اینقدر که هر وقت توپ رسید زیر پای شماره ده تونس، 

و گزارش گر خیلی جدی گفت: "معلول،"

ما ریسه رفتیم از خنده و مسخره بازی در آوردیم امشب،

که دل و روده برام نمونده.

این بچه رم من خلش کردم، وگرنه حیوونکی خودش خوب بود از اوّل.

این معلول رو من از تو مجله نشون کرده بودم، 

و فقط منتظر درخششش (شششششش!!! چه قدر سخت درخشش ش، درخشش اش، درخششش) بودم، 

که اقناع کننده بود امشب.


بچه ها من دوست دارم یه تیم نسبتا ساختار شکن و دور از انتظار با تلاش خیلی خیلی خیلی زیاد، قهرمان جام شه. یعنی مدعی قهرمانی نباشه، ولی خیلی تلاش کنه و برسه بهش. بلژیکی ایسلند کلمبیایی چیزی.

فردا قرار شده دیگه بعد تموم شدن دور اول بازی ها، پیش بینی م رو رسما به ایزوفاگوس اعلام کنم. کنفرانس خبریمه. :-"


.:. داشتم به این فکر می کردم، که اگه هری کین (harry kane) بودم، تو همه ی شبکه های مجازی، هندل طوفان (hurricane) رو قُرق می کردم واسه خودم و آخ پسر عجب کیفی می داد و چقد خلاقانه می شد... بعضی اسما جون می دن واسه بازی با کلمات و فخر فروشی...

راستی... بمیرید، بمیرید، با این لهجه بمیرید! دقیقا مصاحبه شو بعد بازی شنیدم مردم. :))) مثل اما واتسون حرف می زد. لهجه شون خیلی گوش نوازه بریتیشا. مثل سبزواری ها. می خوام.


.:. با یه چیز دیگه هم می تونید بمیرید...: وقتی عادل فردوسی پور می گه :"جرارد." اینو هیشکی نمی تونه مثل خودش بگه و صداش از سال های نسبتا دوری هنوز تو گوشم زنگ می زنه و اگه یه روز بتونم گروگانش بگیرم، مجبورش می کنم هر پنج دقیقه یه بار بگه  :" استیون جرارد"


.:. امتیاز بندی مسابقه ی فردوسی پور رو هم فهمیدم بالاخره. هر برد ۷ امتیاز اگه نتیجه کامل درست باشه ۱۰ امتیاز باخت رو نمی دونم چقدره ولی هنوز. دی روز هم احتمالا بد برداشت کرده بودم، کلا از هر برنده ای که بهش زنگ می زنن مدل ماشین می پرسن و گویا موردی واسه نگرانی وجود نداشته و فردوسی پور، احمدی رو نخورده.


.:. دیدید چشممون هم که کور شد. هاعی.  اینم دیدید که دخیا قرار شده بمونه تو دروازه واسه بازی؟ :() یه بار از حضور دخیا تو دروازه خوشال باشم همین یه باره! آخ جووووون دخیا دخیا! پول هم والا بلا به سنگ تخ تخ به جوز لق لق نفهمیدم چقد دادن به ایران واسه برد مقتدرانه ش؟ 


.:. پیشنهادی :: اولین گل امروز بلژیک به پاناما! یعنی آب روغنم قاطی شد اینقد که خفففففففففن بود. از کجاااا زد!!

تو شاید یه بادکنک قرمز گنده باشی...

که از دست تماشاچی سوئیسی می افته وسط زمین چمن بازی برزیل سوئیس 

و دوربین واسه دو ثانیه از وقت کل مردم جهان رو زوم می کنه روت، 

و تو همون دو ثانیه تضاد رنگ قرمزت روی چمن سبز دل های زیادی رو قلقلک می ده،

که یهو بومب... دروازه بان برزیل می آد کل هیکلت رو با یه اشاره جلو اون همه چشم که دارن از جولان دادنت وسط ورزشگاه لذّت می برن، 

به هیچی تبدیل می کنه.


و حالا تو دقیقا یه هیچی هستی که قبلا یه بادکنک قرمز گنده ی سوئیسی بوده 

و واسه دو ثانیه چشم های زیادی رو به خودش خیره کرده.

اینکه بهش افتخار کنی یا نه، دست خودته.

چون دیگه هیچ وقت  بادکنک نیستی. یه زمانی بودی، ترکیدی رفته تموم شده.


ولی اینکه تو یاد آدما بمونی یا نه، دقیقا بسته به همون دو ثانیه س. کافیه یه نفر فقط تو اون لحظه یه پلک زده باشه. داستان دقیقا براش از زمانی شروع می شه که تو از اولش هیچی بودی...


.:.  یا الهه ی شانس یونان باستان! بکوب عصاتو بر فرق سر این حقیر! خانومه دو بار تو قرعه کشی برنامه ی جام جهانی برنده شده.

این احمدی مجری برنامه، طبق حسی که الآن دارم به نظرم یکم بد حرف زد با فرد برنده (پشت هم پرسید شغلتون چیه؟ ماشین دارید؟ ماشینتون چیه؟) و حس می کنم که فردوسی پور بعد برنامه می ره می خورتش دقیقا چون خیلی سریع پرید وسط حرفش و جمش کرد و نذاشت دیگه جیک بزنه. الآن خیلی نگران موقعیت شغلی شم. جدی چرا من الآن باید سر همچین چیزی حس نابود داشته باشم؟ حس نابود یعنی نابود! نگرانشم! استرس بلایی که قراره سرش بیاد رو دارم. آخه این یه رقم واقعا به من چه؟ 


فکر کنم به خاطر اینه که این فوبیا از بچگی افتاده تو جونم، چند بار ناخواسته اشتباه حرف زدم و این قدر  تجربه ش داغون بوده و پیامد های داغون داشته که الآن هر کی رو تو موقعیت مشابه خودم می بینم ناخوآگاه براش عصبی می شم. 

اینکه چقد سرخورده می شدم وقتی بهم تذکّر می دادن یا می توپیدن که "بازم خراب کردی تو حرف زدن!" دوست داشتم دنیا تموم شه.

یا حتّی وقتی که چشم غره می رفتن، بی مهری می کردن، که یعنی "بذار ما با هم تنها بشیم، حالی ت می کنم." من دیگه ته دلم مثل همین الآن می شد. مثل همین حسی که الآن واسه احمدی دارم.

فردوسی پور نخورش، لطفا!

فردوسی پور با چه حسرتی می گه

" خانومه پشت دروازه داشت با گوشی ش ور می رفت گل برزیلو ندید."


راس می گه بابا منم حس می کنم یه سری فن ها، به قدر کافی فن نیستن. نه اینکه بگیم منعشون می کنیم یا بگیم حق کس دیگه ای هست تو اون ورزشگاه باشه چون شما خوب طرفداری نمی کنی ولی آخه... واقعا اون تو با گوشی ت ور بری؟ اکی ور برو! به من چه. ولی اگه من بودم تنها کاری که نمی کردم ور رفتن با گوشی م بود. یعنی حالا پشت دروازه هم باشی، ولی hellow جام جهانیه ها! دروازه ی جام جهانیه کم کمش.

کلا هر جایی که هستیم قدرشو نمی دونیم. مثلا این خانومه الآن قدر فن آیدی شو نمی دونه تو روسیه من اینور  آب دهنم آویزونه واسه همون کارت تو گردنش، بعد اینور خودم برای مثال اصلا قدر رشته  و دانشگاهم رو نمی دونم و یکی دیگه دوسش داره، و خواستم بگم  ای بابا هیشکی قدر هیچیی رو نمی دونه کلا. 


.:.  خب فعلا هفت تایی ها اومدن یه گل هم زدن به لطف کوتی، و من فعلا موهایی با یک هزارم شباهت به موهای لوئیز یافت کردم. از جهت تسکین درد. یار شماره ی ۱۹. ویلیام.


.:. آقا من واقعا سوئد و سوئیس و ایسلند رو زرت زرت با هم قاطی می کنم چون هر سه تا شون سین دارن تو لفظشون و به جا هم به کار می برم هر وقت دلم خواست!  جغرافیام واقعا تو دروازه س. چقد سخته این جغرافیا. زور زدم یکم فایده نداشته واسه تمایزشون. حالا باز ایسلند رو یاد گرفتم چون دروازه بانشون رو شناختم دیروز. امروز تقریبا یک همچون مکالمه ی خنده داری رو رقم زدم، واسه یکی از بچه ها:


" آره باو عجب دروازه بان خفنییی داشت این سوئد.  چقد دفاع تمام بودن. اصن وایسا بینم تو تونستی ببینی بازی سوئیسو  یا نشستی خر زدی فقط؟ "

بعد اونم  حیوونکی مونده بود تو گِل چون سوئیس هنوز بازی ش برگزار نشده بود و منم اینور  تو یه جمله به جای اسم یه کشور دقیقا رندوم هر سه تا اسم سین دار  رو استفاده می کردم ، تهش گفت: "کدوم بازی رو گفتی؟"

گفتم : "عه خنگه، آرژانتین ایسلند دیگه. همین کشور سرد شمالیه!"

اونم تهش حسّی اضافه کردم. کلا پیش فرضم اینه که همه شون کشور های سرد شمالی اند. 

بریم یه روز هر سه تا شو ببینیم شاید یاد گرفتیم!


.:. یک یک شد. 

فر (fer)

به خدا تا موهای فرفری داوید لوئیزو نشونم ندید نمی شینم پای بازی برزیل.

یعنی چی... آخه الآن نه لوئیز  هست نه دنی آلوز! 

حداقل نیمار نکرده موهاشو عین لوئیز کنه، رفته شبیه پیاز رنده شده درست کرده رو سرش. که البته بازم به خودش مربوطه من قضاوت نمی کنم ولی رو کله ی خودم هم هیچ وقت همچین چیزی رو نمی پسندم. :-" 


کوت آف د دی - نیمار:

"من بهترین بازیکن کره زمین هستم، چون که مسی و رونالدو از سیاره ی دیگری هستن."


حالا اگه شما هم مثل من، فقط تیکه ی اوّل جمله ش رو بشنوید، با خودتون می گید این گلوله ی اعتماد به نفس مغرور تک پر چی فکر کرده پیش خودش، ولی وقتی کاملشو می خونید از تواضعش سرحال می آیید.

کوچِ پرو

که از نظر سر و وضع خیلی سر مربی مخصوصی بود.

ریکاردو آلبرتو ناردی


راستی شما کیف نمی کنی وقتی نویر می گه : "گور بابای دروازه، من دیگه اومدم جلو؟"

دقیقا همون لحظه یکم قبلش داشتم به مامانم توضیح می دادم که چقد همیشه علاقه داره به این کار و من هم خودم چقد به این کار جلو کشیدنش علاقه دارم،

یهو دیدیم همین که کلام در دهان بنده منعقد شد، نویر سبز شد وسط زمین. :))) و فرمودم که: "نگفتم؟ این بمون نیست تو دروازه."

بچه ها، نویر یه امیدی داره که هیچ کدوممون هیچ وقت نداشتیم و  نداریم عمرا. جنس امیدی که نویر داره رو، باید تو یه سیاره ی دیگه جست و جو کرد. امید کهکشانی. این قدررررر ذهنش مثبت و باز و امیدواره این موجود.


و اون حس لحظه ی آخر که دروازه بان مکزیک خوابیده بود رو توپ حتّی و زمینو بغل زده بود تا تایم تموم شه. اونم چقد حس خوبی داشت واسه م.

با چنگ و دندون، که یعنی کسی نمی تونه بگیره ازم این پیروزی رو!



.:. می فرماند که تا اینجای کار-----> 

آلمان + اسپانیا + پرتغال + آرژانتین سه امتیاز ==  ایرانم سه امتیاز!

ترازوی محشری ست. هار هار هار زمین را گاز بزنیم کمی.


این کیه؟

اعصابم خورد شد، 

یه مکزیکیه هست، شبیه دی ماریاست من نمی فهمم کیه... هیشکی هم حرفمو قبول نمی کنه چون نمی تونم به بقیه نشونش بدم! 

اینه؟

گفت بالاک

بچه ها من الآن واقعا دیگه گریه می کنم دچار رقاقت لحظه ای شدم، 

فردوسی پور همین الآن یادی کرد از بالاک!

بالاک! می فهمی میشائیل بالاک!

شاید واقعا علت اینکه خودمو این همه پاره و آویزون می کنم واسه فوتبال، صرفا خاطره هام باشه. خاطره های اون دورانم. 

به طرز غریبی منتظرم دنیای اون زمانم برگرده. نشستم که برگرده فقط! ولی بر نمی گرده، هی گاه و بیگاه حس غربت می مونه رو دستم. گندیش اینه که نمی تونم اداشو در بیارم، افتضاحم توش.  اداش در نمی آد!

حس می کنم یه کاغذ خاکستر شده رو گرفتم تو دستم، و این دیگه دوباره کاغذ بشو نیست و خودمم حاضر نیستم قبول کنم که تمام شد.


و راستی مثل آلمان باشه دروازه هاتون،

یه مانوئل نویر فیکس دارن، 

یه ترشتگن رو نیمکت.

کاش واسه هر نوع مسابقه ای، آدم ته دلش اینقدر محکم و نشکستنی و صعب العبور بود واقعا. پلن یک ت خفن ترینه، بعد اگه یهو بگو یه درصد به نتیجه نرسه پلن دوت یه چیزیه ی خفن تر از پلن یک ت. این حجم از اطمینان رو متصور می شید؟ این حجم از خیال راحت رو؟

من زندگیم این شکلی بود زمانی. این حجم از اطمینان! دقیقا زمانی که آلمان بالاک رو داشت. 


بعد اون وقت الآن اسپانیا یه دروازه بان داره، جووووون. اسپانیا کیه اصن، دروازه بان خودمونو بگو، جوووووووون! راستی فهمیدین اسپانیا اینا نظر سنجی کردن گفتن دخیا رو بکشن بیرون ازین به بعد با دروازه بان دوم بازی کنن؟


از دیدن فغانی هم لذت ببرید. من خیلی حس غرور می کنم وقتی تو زمین سوت می زنه! حسی که در مقابل تیم ملی مون هنوز نتونستم بسازم ته دلم وقتی می دون  تو زمین. می دونم، متاسفانه به این حس میهن پرستی م.


دروازه بان مورد علاقه

م رو پیدا کردم،

!!!May I intruduce you to the SAINT Iker Casillas of this match, :: Hannes Þór Halldórsson

چقد خوبههه! یعنی واسه تلاش هاشم که شده، تهش واقعا دلم نمی خواست بازی ایسلند آرژانتین از مساوی خارج شه. که نشد هم. 

تلاش به این می گن، حالا هی اقتدار اقتدار می کنید. هر دروازه بان دیگه ای بود قلبش به هزارمین MI هم رسیده بود.


نکته ی آموزشی و اطلاعات عمومی مون هم می شه اینکه چقد ایسلندی ها فامیلی هاشون باحاله،

همه شون ته فامیل شون "سون" دارن، نیگا: اینجا

دقیقا از این هم آرایی های مورد علاقه ی منه، یه تیم داشته باشی تا این حد یک دست که همه ته فامیلی هاشون به یه عبارت ختم شه. 

یه تیم هم قافیه! :)))) یه غزل تیم!

بعد صدا بزنی "سون بیا"

و حداقل یازده نفر بدون سمتت. 


+ ولی هندرسون کاشف معادله ی هندرسون هاسل باخ ایسلندی نبوده ها، به اشتباه نیفتید.





VAR

وای بالاخره فهمیدیم فناوری وی ای آر چیه. مرسی از آنتوان گریزمن با اون چشای خوش رنگش. 

من خیلی دوست داشتم سریع تر تو یه مسابقه تست بشه و ببینم چیه. چی کار می خوان بکنن اونایی که نشستن اون پشت...!

از داوره هم خوشم اومد، اشتباهشو قبول کرد. کمترین کسی همچین کاری می کنه. تازه اتفاقا خیلی هم جا داشت قبول نکنه! حالا نمی دونم چقد فشار روشون هست واسه قبول کردن یا نکردن.