Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

The Incredibly Deadly Viper

به خدا این شانس ما را  افعی ای کفچه ماری مار آناکوندایی چیزی گزیده

مادر بوردم سوخت!

یا حداقل می گن سوخت!

اینقدر کلافه ام،

اینقدر عصبی ام،

حد نداره


بعد منم سر این قضیه که تصمیم گرفتم وسواسامو بذارم کنار، کیسو با تمام زندگیمو که توش بود دادم دست اولین مغازه تعمیراتی که زیر دستم اومد

می تونستم بدم دست آشنا، ندادم

می تونستم حداقل رم و هاردشو بردارم، برنداشتم

می تونستم ببرم دو جا نشون بدم اقلا، همینم نکردم

هیچ غلطی نکردم

بردم دو دستی دادم دست یارو گفتم آره من بهت اعتماد دارم قیمتش رو اکی کن خودت ارزون درآد فردا می آم می برمش

هیچی دیگه الآنم که دارم خودمو به هزار تیکه ی مساوی تقسیم می کنم


این اذیتم می کنه،

که حتی خودم هم نمی دونم چی دارم روش

فقط یادمه دسکتاپم فول بود. یک جای خالی نداشت

و درایو ها هم تا بیخ پر

بروزرم هم که باااااااز

رمزا هم که همه عیان چون به پنهان کاری اعتقادی نداریم

نوش جونش قشنگ ببره همه چی رو بکشه بیرون اصلا ببینم حوصله ش می کشه با سن شصت و خورده ای ساله ش

این اذیتم می کنه که حتی خودم هم نمی دونم مارک قطعه هام چی بود که حالا اگه عوض بدل بشه بتونم بفهمم

فقط کارت گرافیکم یادمه اونم چون زیاد باهاش ور می رفتم

خب این خیلی رایجه، می بری می دی تعمیرات  بی انصاف باشن برمی دارن از روش دسته دوی خودشونو می ندازن

حالا همچین مالی هم نبود دیگه کم کم کیس هفت سال پیشه

ولی وحشت ناک گران شده

آیا می دانستید قیمت سی دی چه قدر می باشد؟

سه هزار تومان.

حالا آیا می دانستید قیمت دی وی دی چه قدر می باشد؟

بازم سه هزار تومان.

خب دیگه به مرحله ای رسیدم که از استرس ناخن هام جواب نمی دن مخم داره داده ی بی محتوا تولید می کنه


از سخت افزار متنفرم

متفررررررم

می دونی چرا؟ چون همون قدر که تو نرم افزار ادعام می شه تو سخت یک نوب نفهم خر تمام عیار به تمام معنام. هیچی حالیم نمی شه 

هیچی


از سخت افزار متفرررررررم


بیا تهشم برات پیش بینی می کنم:

ما تمام تلاشمونو کردیم ان هزار تومنم پولش می شه ولی بازم باید ویندوزش عوض بشه :دی

که دیگر اون زمان من تبدیل به شن و ماسه شدم اینقدر خودمو ریختم تو چرخ گوشت و سابیدم


چرا هیچ دوست خر سخت افزار حالی شونده ای ندارم


ما هم دیر یا زود مثل این کامپ ها می شیم، می آن دکمه مون رو می زنن، غافل از اینکه دیگه هیچ وقت قرار نیست روشن بشیم


پ.ن. حالا این وسط مادرم زنگ زده می پرسه سیستمو کجا برداشتی بردی با خودت 

اومدم بهش بفهمونم مادر بورد یعنی چی که حالا سوخته و چرا قیمتش زیاده

این بماند که بهش می گه "مادر بورن - mother born"

می گم مادر من حالا همون مادر بورنی که می گی

یادته می ریم پیکنیک،

یه سبد زرد هست می بریم،

توش جای شیرینی می ذاری فلاسک چای می ذاری جا میوه ای می ذاری جانونی می ذاری

این الآن حکم سبد کامپیوترو داره

سبدش سوخته

قطعه های توش سالمن ولی نون سالمه، شکلات سالمه میوه ها سالمند فقط جاشون خراب شده

بعد یه لحظه خودم پشت گوشی به هم پاچیدم از خنده اینقدر که مثال فاخری زدم

تهشم قانع نمی شد می گفت اگه چیزای توش سالمن فقط سبد سوخته نباید قیمتش زیاد بشه که

یعنی منو بذاری فقط تمثال بیام

اسم آرایه ش چی بود؟ اسلوب معادله؟

خلاصه که

مادربورن رو

بورد مادر رو

دادم دست غریبه

هاااااااعی


لاشه شو می گیرم عکسشو براتون می ذارم ببینید چه سبد خوشگلی بود!!

نظرات 1 + ارسال نظر
shayan جمعه 17 خرداد 1398 ساعت 21:36 http://florentino.blogsky.com

حالا رمش می سوخت چکار می کردی.

با توجه به حجم علاقه ای که به کامپیوتر و این داستان ها داری میشه حدس زد چقدر اون مرحومو انگولک کردی. حق داشته بسوزه :(

پیشنهاد: اس هشته رو بفروش مادر بورن واسه ش بخر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد