Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

لاله برای مادران

دکتر هومن اردبیلی برای پنجمین سال پیاپی اقدام به کاشت لاله کرد. 
او امسال نیز برای گرامیداشت یاد مادرش، دکتر شهناز صابری، و تقدیر از مقام مادران به کاشت ۲۰۰۰۰۰ لاله در ۶۰ گونه ی متفاوت همّت گمارد تا خاطره ی مادر را با وقف زیبایی به شهر و هم وطنانش زنده نگاه دارد. 



همیشه از عنفوان نو جوانی دوست داشتم تایم لپس بگیرم. تایم لپس می گین بهش دیگه؟ خب شد بالاخره. کلا یه زمانی دوست داشتم حرفه ای کلیپ ساز بشم. به وجدم می آورد این کارای تدوین و فلان. چند تا بچّه ی این شکلی هم داشتیم تو مدرسه ولی نشد باهاشون لینک بشم هیچ وقت. هیچ وقتم نه نرم افزارش رو پیدا کردم نه تونستم کسی کتابی سایتی چیزی پیدا کنم که ازش یاد بگیرم. این سری علایقم با دیدن چند تا از کلیپ های خندوانه شدّت گرفت. مثل اون کلیپ چاووشی که میگه یکی تیشه بگیرید پی حفره ی زندان و قس علی هذا... دوست داشتم کارم باشه حتّی. یکی زنگ بزنه بگه الو؟ سلام کیلگ واسمون با موضوع فلان کلیپ می سازی؟ بعد منم ناز کنم بگم وقتم پره هر شب تا یک بیدارم تا یه ماه دیگه وقت خالی ندارم! :)))

خب اگه بخوایم بریم سر این هنر اخیرم، باید بگم که البتّه اصلش خیلی بهتر تر از این هاست و نشد زود تر فیلم بگیرم واستون، این الآن برف و بوران هفته ی پیش به لاله هاش خورده اکثرا کرک و پرشون ریخته، ولی بازم... می بینید؟ چشم نوازه. 

کاش یاد بگیرم و قلبم رو اونقدر کش بیارم که یه روز بتونم قدر این دکتر هومن به مادرم عشق بورزم. 
مادرم رو خیلی اذیتش کردم و می کنم. خیلی... فرزند نا خلفی بودم کلا. فکر نمی کنم هیچ وقت تو کل عمرش احساس شادمانی کرده باشه بابت وجود من. روحم در عذابه ازین موضوع دائما. 

این لاله ها رو که دیدم از نزدیک... خیلی پشیمون تر شدم. حس می کنم من اگه کل زمینو که هیچ، کل کهکشان راه شیری رو لاله بکارم، بازم هیچه اینقدر اذیت کردم یه سری افراد رو. تازه گل که خیلی فانی و نحیف و چرته. خیلی وقتا به خودم می گم کاش اصلا به دنیا نمی اومدم که این قدر همه رو با وجود خودم زجر کش کنم. چون حس می کنم دیگه دست خودم نیست. غیر عمده. یه سری انتظارات رو باید برآورده کنم که نمی شه. نمی تونم. بخوام برآورده کنم خودم تلاشی پیدا می کنم.
مثلا بخوام مسیر ذهنی م رو تشریح کنم و مثال بزنم، مثل اینه که  تو تمام مدّت آرزو داشتی یه بچّه ی قد بلند و رشید داشته باشی ولی حالا یکی از هفت کوتوله های سفید برفی نصیبت شده. خب این دست خودش نیست. تو هم دست خودت نیست. چی کنیم؟ حالا سر پوش نمی ذارم رو رفتار های اشتباهم با این جمله ها. سعی می کنم. ولی نشدش با من نیست واقعا. 
خیلی وقتا هم می شینم با خودم می گم، چرا من؟ کاش یکی دیگه جای من بود. در گوشتون می گم. اتفاقا اونم خودش بارها وقتایی که دیگه رسما به ستوهش آوردم، برگشته مستقیم به چشام نگاه کرده و به خودم گفته که کیلگ واقعا چرا تو؟! که من چه گناهی کردم کیلگ؟!
 
کاش حداقل جبران که هیچ، کاش فقط می فهمید ته دلم چی حس می کنم و این حجم از داغونی وجودم... حتّی خودمم نفهمیدم از کجا اومد. کاش یه درصد راه داشت، می فهمید هیچ وقت تو سرم نبوده که رنجورش کنم و خودمم خیلی ناراحتم که فرمون بچّه ی مادرم بودن رو سپردن به من چون می دونم کار من نیست.

به هر حال، به عنوان یه هدف جدید، سِت. ما سعی می کنیم اگه آینده ای باشه، بیشتر نزدیک شیم به چیزی که دکتر هومنه.
اینم شکل و شمایل:

/خودش/


 /مامانش/


فقط چیزه. یکم (بخون یکم بیشتر از یکم) گارد دارم، نسبت به این دکتر دکتر کردناشون. لازم بود واقعا این قدر ذکر کنه که من دکترم؟ مادرم هم دکتر بوده؟ که بیخ. چی بگم. اصل کارشون قشنگه.

عرض شود که اطّلاعات بیشتر این سایت: بنیاد لاله
کسی چه می دونه، شاید هومنم بعد فوت مامانش مثل من حس کرده خیلی کم گذاشته و غذاب وژدان همین جوری _عین من_ خفه ش کرده ولی فرصت جبرانم نداشته. حداقلش اینه که من مامانم هنوز نمرده. 

# دکتر دکتر تهشه. با تو عم. احتمالش زیاده بعد پست کردن این، سر از اینجا در بیاری. ببین من بودم و اینا رو می خوندم به خودم افتخار می کردم. واقعنیا! گل هات به کنار، جنس تفکّری که پشت این کار هست، تونست منو رقیق کنه تا یکم به خودم بیام. دکتر افتخار کن به خودت. عذاب وجدان نداشته باشیا. آفرین. و ممنونتم.
نظرات 9 + ارسال نظر
آیدا دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 ساعت 00:38

این متن ابیه چرا می افته رو کلیپت!؟

ولی کار نسبتا جدیدی رو برای یادبود مادرش انتخاب کرده.نشنیده بودم تا قبل این کسی چنین کاری کنه.واقعا الان کنجکاو شدم بدونم چرا کاشتن گل اونم لاله؟مادرش گل لاله دوست داشته!؟یا چی؟

ببین توی ایران،خصوصا نسل پدر مادرای ما،ادما قبل به دنیا اومدن بچه هاشون و حتی قبل از اینکه ازدواج کنن میان یه سری فانتزی در مورد بچه اشون و اینده ی اون بچه بیچاره تو ذهنشون میسازن و بعدا از اون طفل معصوم انتظار دارن بیاد طبق فانتزیای اونا زندگی کنه...
اما مطمئن باش مامانت باهمه ی این اخلاقا و خصوصیات مزخرفت دوستت داره حاضر نیست تو رو با یه بچه ی دیگه عوض کنه:)

خاک به سر اون متن آبی کنن، تبلیغات نماشاعه، قبلا نبود ها! حدس می زنم سیاست های جدید باشه. از عید به اینور متوجّهش شدم. خیلی پکر شدم وقتی فهمیدم تبلیغ انداختن رو ویدیو هاشون.

در مورد بقیه شم، خب من زیاد اینجا ننوشتم طرفو چی کاراش کردم تا الآن، ولی به عنوان دلداری آرامش بخشه اینایی که نوشتی و دوستش دارم. حالا نمی دونم هم که مختص به ایرانه یا نه! کلا پدر مادرا عادت دارن از بچه هاشون ابر انسان بسازن تو ذهنشون اینم فکر کنم طبیعیه یه چیزیه مثل اممم غریزه س برای مقابله با نیستی و نابودی. شرح این تفکّر که اگه من نیستم ولی بچّه م خفن ترین بچّه ی دنیاست و اسم و رسم من جاودان خواهد ماند...

عوضم که نه، حس می کنم بحث بود و نبوده. یعنی بگن خب بیا با توجّه به اینی که دیدی از کیلگ، تو زندگی بعدی بازم همین راهو می ری که بچّه ت این شکلی شه؟ اونام برگردن بگن نه به خدا بسّه! صد و یک راه برای ذله کردن پدر و مادر ها بود؟ همه ش همین بنده ی حقیره که داره واست جواب کامنت می نویسه.

شن های ساحل دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 ساعت 08:40

اول اینکه شما نمیخواد برای مادر عزیز تر از جانت گل لاله بکاری اگه درست بگم دو هفته دیگه تولدشه میخوای خوشحال بشه برو یه دسته گل براش بگیر میری گل فروشی3 تا گل رز قرمز ترجیحا نیمه باز انتخاب میکنی میدی برات تزیین میکنه گل فروش معمولا شاخه ای ده تومن آخرش بشه 35 یا 40 تومن بعد تقدیم مادر گرامی میکنی خوشحال میشه اون جمله الکی و تکراری اخه کاراکترم اینجوری نیست هم تحویل من نده والا همیشه یه بار اولی هست انشالله می ری سر کار یه دست گل 50 تایی براش میگیری
دوم اهان چقدر عجیب اول اینکه 5 سال کاشته ولی آرشیو دو سال دارن!!!!بعد باغ لاله های اصلی باغی هست قبل از گچسر در جاده چالوس که باغ خیلی بزرگی که آقایی برای یادبود پدرو مادرش هر سال می کاره البته دکتر نیست و 20 سال دقیقا داره این باغ می کاره 10 سال فقط خودم توی اون باغ عکس دارم جمعه هفته پیش رفتیم لاله هاش همه سرحال بودن و من فقط اونجا به باغ لاله میشناسم و ایده اصلی برای اون شخص بوده پس با این اقای دکتر اردبیلی احساسات انسان دوستانه ای ندارم که چقدر بفکر مادرش بوده چون چرا یکی باز لاله بکاره بعد بگه ایده خودم بوده پیاز گل مقاوم زیاد داریم فقط لاله نیست
سوم

https://www.softgozar.com/WebPage/SoftwareDescription.aspx?SoftwareId=6471&Title=%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF%20%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%20%D8%AA%D8%AF%D9%88%DB%8C%D9%86


https://www.softgozar.com/adobe-premiere_/


https://www.softgozar.com/power-director_/

این نظر رو در دست بررسی می ذارم فعلا. خیلی پره نمی تونم همین جور دیدگاه بنویسم پاش.

پ.ن. خوب خوندم دیدگاهتو شن های ساحل.
عرض شود که جالبه فکر کردی من واسه مامانم تا حالا گُل نخریدم. اتفاقا بار ها براش گل خریدم! قشنگ یادمه حتّی دوی دبستان بودم رفتم واسش گُل خریدم تنهایی، و نچ نه خیلی اثر نداشته. احساسی نسبت به این عملکرد های شاعرانه نداره کلا، بخش احساسات مغزش رو خیلی مهار می کنه و تمام. خودش هم کلا هر وقت گل خریده از همین چهار راه سر خونه مون بوده. یعنی حدس می زنم احساسش به گُل اینه که اکی پول دادی از سر چار راه گرفتی دیگه کار شاخی نیست. بیا قبول کنیم این حقیقتو که گُل هدیه دادن رو اگه بشه با تیپ و قیافه و کاراکتر منم قاطی کرد، بازم کلیشه ست و واسه این آدم هیچه.

بعد عرض شود که، آرشیو نداشتنشون عجیب نیست زیاد، تو همین دو سال پیش رو نگاه کنی ما این قدر فضای مجازی مون به اندازه ی الآن گل نکرده بود و حالا اینا دو سالش رو ثبت کردن.
ولی اون تیکه که گفتی مشابه ش هست توی گچسر، خیلی جالب بود واسم. حتما اگه فرصت شه سیخ می کنم تو جون اینا که بیایید بریم با هم. پس اگه آدرس دقیق تر یا سایتی مطلبی داری ازین باغ لاله ای که گفتی حتما بفرست که من اینا رو بکشم ببرم با خودم. :))) چون همین جوری رو حساب حرف های من پا نمی شن تا جاده شمال با هام بیان.

اینم بگم منم خوشم نمی آد از تقلید و خصوصا تقلیدی که یه نفر به اسم خودش بزنه و تمام. مطمئن باش اگه خودم بخوام ایده بزنم قطعا یه چیزی متفاوت با باغ لاله باید باشه. ولی فکر که می کنم این دکتر هومنم جایی نگفته ایده ش مال خودمه و من اولین نفرم. صرفا یه تقلید قابل قبول بوده که سوار شده بر موج اطّلاع رسانی مناسب. و همین. تو سایتشون بخونی هم هیچ جا نگفته من اوّلینم. صرفا تو محله شون لاله کاشته. واسه همین حساسیتت یکم الکیه به نظرم.

لینکا رو هم نگاه انداختم. ببین من نهایت وقتی که واسه این علاقه م گذاشتم شاید هفت هشت ساعت بوده باشه تو کل عمرم که دقیقا رفتم تو سایت های این شکلی چرخ خوردم، هزار تا نرم افزار دیدم بدون راهنما، هزار تا پی دی اف دیدم بدون لینک دانلود نرم افزار، و دانلود کردم و کلا گیج شدم و یا ازم پول خواسته یا نتونستم کرک کنم یا ورژن پرو بوده کوفت بوده زهر مار بوده قابلیت صد درصد نداده بهم در حالی که وقت گذاشتم باهاش آشنا شدم و خلاصه هول کردم و پریدم بیرون از همه شون.
الآن دقیقا یکی رو می خوام، بهم بگه آقا نرم افزار اصلی فلان، کتابم برو فلان رو بخر و تمام اینو که بخونی حلّه. اون وقت می تونم انرژی بذارم روش. نرم افزارای ادیت عکس و فیلم خیلی زیاد و گیج کننده اند. ولی بازم... بازم... به عنوان تلاش که بگم وا ندادم، می شینم دانلود می کنم اینایی که گذاشتی رو و اون فایل راهنما رو هم سر کلاس چرتام می خونم. :)))

t جمعه 7 اردیبهشت 1397 ساعت 00:40

حالا چرا لاله؟

ما رو این هم فکری کردیم به این نتیجه رسیدیم که یا خودش خیلی لاله دوست داشته یا مادرش،
جالبه من هیجان زده شده بودم به مامانم گفتم منم خوبه پرورش مرغ راه بندازم به یاد تو. :))) چنان شوخی مو گرفت و با لب و لوچه ی آویزون گفت کیلگ اون مامانش عاشق لاله بوده، ولی من از صدای مرغ متنفرم و تو خیلی فلانی و ... خلاصه خیلی حال داد اون لحظه که اذیتش کردم.
راستی اینم بگم، الکی می گه، تو گل هاش با اجازتون شمعدونی داشت، سنبل داشت حتّی، ازینایی که شبیه لیلیوم هم بودن هم داشت که اسمش رو بلد نیستم. یعنی می خوام بگم اسمش رو گذاشته بود لاله چون اکثریت گل ها لاله بودن، ولی نه همه شون.

شن های ساحل شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 22:47

https://goo.gl/maps/dKCY8jcmAhm
ولی بزار سال بعد برین امسال کم بودن بخاطر برف ..جای خوبیه
ببین کیلگ چطوری؟حالت خوبه؟خب من دلم تنگ میشه پست نمی زاری نیستی اگه درسا سنگین و زیاده یا سرت شلوغه یه اطلاعیه بزن بگو تا اطلاع ثانوی به این علت نیستم توی ترک هستم مثلا دارم کمتر سمت مجازیجاتم میرم والا

بذار شام بخورم می آم می گم مهربان.

.:. خب قضیه چیه؟ آهان اوّل از همه بگم چرا دلت تنگ شده؟ چون من فقط اینجا از دستم در رفته ولی می رم وبلاگای بچّه ها دید و بازدید می کنم کامنت می ذارم، ولی تو چون خودت همیشه اصرار داشتی این ارتباط یک طرفه باشه، حس می کنی من خیلی نیستم. که البتّه قبول دارم خییییلی نیستم ولی واسه بقیه رو تا حدّی تو وبلاگاشون جبران می کنم.
دیگه عرض شود که درسا سبک ترینه! جون خودم باحال تر از فیزیوپات تجربه نکردم به عمرم.
ولی بذار به زبون خودمون بگم کجام، والا من خودمو پاره کردم ببینم اینجا دارن شان خون داشتیم یا نه، ولی تا جایی که فهمیدم فقط خودت بودی بقیه صداشون در نیومد. پس یه جور می گم فقط خودت بفهمی. :دی
حالا خودم هم یادم نیست شاید جزئیات رو چرت بگم، اما اما اما اما یادته دارن بود با اون دوست شبح ش، وستر فلک؟ بعد اینا بعد یه مدّتی کرپسلی زد تو پرشون، رفتن توله شدن پیش تانیش یول و فلان.
خواستم بگم من دارم مراحل توله شدن رو تو زندگی خودم طی می کنم برا همین وبلاگ از دستم ول شده. خاک عالم بر فرق سرم. :))) می دونی که آدمش نیستم اون بالای وبلاگ بنویسم تعطیل و از بیخ چرت می دونم همچین کاریو اصن دلشو ندارم، ترک هم به غیر از ناخونام که از بچّگی باهامه کلا هیچی واسم سخت و غیر ممکن نبوده. پس اینایی که گفتی نیست. من فقط دیگه خیلی بیش از حد توله شدم.
البتّه حس می کنم کلا یه یک سالی هست که توله شده بودم، ولی الآن دیگه اوجشه.
آقا نخوام بپیچونم و ساده بگم هم می شه اینکه واقعا نباید خونه بمونم، تحت هیچ شرایطی ... خونه واسم سمّه. حتّی یه لحظه ش بگو. می رم تو فازی که نباید. یعنی حتّی دست خودم بود اصلا نمی خوابیدم. همین چند ساعت که می خوابم باز می رم تو فازی که نباید. نباید به هیچ وجه بذارم مغزم درگیری ش رو از دست بده. نباید بی کار باشه وگرنه کار دستم می ده.
و خلاصه دیگه برنامه ی دوران تولگیّت رو یه جوری کردم که خونه نباشم اصلا و فقط نهایتا برای مرگیدن برسم خونه.
دیگه اینکه واسه صبوری دور و بری هام انرژی بفرست. چی بگم خیلی دارم اذیتشون می کنم. تنها کمکی که می تونم بکنم اینه که خودمو ازین جا بکشم بیرون بچّه های اینجا کمتر اذیت شن. ولی بیخ ریش اینور مانیتوریا ک هستم و بیشتر از هر برهه ای دارم همه رو اذیّت می کنم. اصن کامل حسّش می کنما.
ولی شبا خواب وبلاگو می بینما گاها. مثلا یکی از خواب هامو تا سه روز فکر می کردم واقعیه. رفتم پست های قدیمی رو چک کردم دیدم تو خواب بوده!

اون باغ لاله هم می برمشون حتما. لوکیشن داره بابا. اعتماد می کنن به لوکیشن. من گفتم شاید ازین مدلی هاست که خودت کشف کردی و گم نامه. این لوکیشنه قشنگ راضی شون می کنه.

شن های ساحل یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 ساعت 00:32

یعنی قشنگ دلم می خواد بیست صفحه بنویسی همه چی توضیح بدی مثلا بگی چرا و چطوری داری بقیه رو اذیت می کنی چی فکر می کنی یا توله گیت چطوریه ولی خودت داری می گی دوران تولگیه پس بهتر نپرسم خودش به اندازه کافی سخت هست و دعا میکنم موفق باشی بسلامت تغییر فاز بدی یه شبح بالغ بشی.هنوز سر انگشت هات درد مبکنه؟:)...شبت بخیر کیلگ

دقیقا با بیست صفحه گند اخلاقی و قدرنشناسی و نمک خوردن و نمک دان شکستن ! بیماری قرن! کاش نجات داده بشن از دست من.

انگشتامم منظورت اونجاهایی ه ک آقای کرپسلی گاز گرفته یا کلا پرسیدی؟ :))) انگشتام درد می کرده زمانی و اینجا ازش نوشتم؟ یادم نیس واقعا.
ولی دوباره نا خون ندارم خب. خوب نیست دیگه. من نا خون می خوام به تیزی یک دستیار مغرور کلّه شق، نه ک اینجور. این خون شبحی کرپسلی هم بهم نساخته این اواخر.

t یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 ساعت 01:38

اگه من میخاستم همچین کاری کنم ترجیح میدادم یچیزی مث رز بکارم. چون حداقل مردم بیشتر ذوق میکنن وقتی رز ببینن تا لاله!
چرا اذیتش میکنی؟:)
اگه از نزدیکات ک تقریبا بهشون وابسته شدی چیزایی بشنوی ک خیلی ناراحت شی، ک هرگز انتظار نداشتی از اونا بشنوی، چیکار میکنی؟ بهشون میگی؟ حداقل یجوری ب در میگی دیوار بشنوه؟ در حدی ک اگه نشون ندی ناراحت شدی یا بهشون نشون ندی ک خر نیستی میترکی.

نه خب اگه منم جزو مردم حساب کنی :)))) ، به نظرم به قول هانا شخصیت اون فیلمه، رز ها واقعا دیگه کلیشه شده اند و کمترین ذوقی نداره واس من یکی. جای خلاقیت زیاد بوده به هر حال! من بودم کبوتر می فرستادم هوا مثلا! گندم آویزون می کردم به شاخه ی درختا... گل یاس می کاشتم. آفتابگردون! بوته ی هندونه. مزرعه ی پرورش کرم شب تاب. و خیلی حرکتای دیگه. :)))

حالا اون سوالت هم نفهمیدم، نظر سنجی بود یا مرتبط با پستم بود... ولی خودمو بگم، من دائما دارم از نزدیک ترین کسانم چیزهایی رو می شنوم که انتظارش رو ندارم و خراشیده می شم. دقیقا به قول حلّاج از همون هایی که می دانند که نباید انداخت...
و قدیما نمی گفتم. اینقدر ریختم تو خودم که آستانه م پر شد. و حالا جدیدا از هر ده بار یه بارشو بدون هیچ لفافه ای می گم که آقا بفهم من ناراحتم ازت و یه حسّ داغونی دارم ته دلم. به خیلی ها گفتم. بار ها. حتّی تو همین وبلاگ. می گم که بعدا رو دلم نمونه اگه طرفم می فهمید، تلاش می کرد خودشو درست کنه. و بعد می شینم واکنش رو نگاه می کنم. که یعنی آخرین فرصته بنگ بنگ.
دو دسته می شن ازینجا به بعد آدما... یا سعی می کنن حلّش کنن. یا تو به کفششون نیستی. همون سعی کردنو اگه ببینم منم سعی می کنم یادم بره، که البته نمی ره ولی خیلی سعی می کنم با طرف بشم همونی که اول کاری بودم.
ولی اگه به کفش گرفته بشم یهو کنده می شم از طرف، طوری که خودش نمی فهمه ها، ولی دیگه واسه من اونی نیست که روز اول دیدمش و واقعا احساسی واسش نخواهم داشت.
اینایی که گفتم البته واسه کل جهانه به غیر از خانواده م. با خانواده م نمی تونم این طور بر خورد کنم متاسفانه یا خوشبختانه.
وای ولی اون حرکات به در بگی دیوار بشنوه رو هیچ وقت نمی زنما. هیچ وقت. خیلی مضحکه واسم. یا مستقیم می گم یا نمی گم. همین.

گاهی وقتا این قدر احساس خورد شدن کردم که اون فرصت آخری رو هم به آدما ندادم. یعنی دیدم حتّی اگه اون بفهمه و به غلط کردنم بیفته من دیگه اون آدم قبلیه نمی شم. برای همین نگفتم و صرفا پرتش کردم دور آدمه رو.

شن های ساحل سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1397 ساعت 22:42

نه منظورم همون گاز اقای کرپسلی بود:))))

آخه آدم می تونه سال ها توله بمونه و سر انگشت هاش دیگه درد نکنه! من الآن این شکلی ام بیشتر. توله ای ک به زور چسبیده و بهش خوش گذشته و نمی خواد دار و دسته ی تانیش یول و بروبچز رو ول کنه ولی سرانگشتاشم درد نمی کنه و یه شبح کاملا آفیشالی بالغه. این زندگی...

t جمعه 14 اردیبهشت 1397 ساعت 15:02

منظورم اینه اگه میخاستم گل بکارم رز رو ب لاله ترجیح میدادم.بوته هندونه هم بامزس. لی یاس و افتابگردون اصن خوشم نمیاد.درمورد رز هم بنظرم نه! هنوز کلیشه نشدن.هانا تو کدوم فیلم؟
تو دنیای واقعی رک نیستم ولی بشدت دوس دارم باهات رک باشم. از اونجاییکه ازت خوشم میاد دوس داشتم بدونم تو چیکار میکردی.منم اینقد تو خودم میریزم ک احساس میکنم دیگه دارم میترکم.ولی نمیدونم چرا! نمیتونم بیتفاوت باشم.میدونم باید بگم ولی نمیتونم.همین اخرین بار اینقد قضیه گفتنو لفتش دادم ک اگه حالا بگم بهم میخنده.ازونجایی ک قدرت گفتنشم ندارم سعی میکنم مث ترسو ها بهشون چیزی نگم و باخودم بگم ک اره مثلن من پرتش کردم دور.خیلی سخته، گاهی این فکرا دیوونم میکنن.

خوب به هر حال سلیقه ها متفاوته دیگه. :))) اصن یه دیدگاه دیگه هم می تونه این باشه که چرا ما اینقدر خودخواه باشیم و گل ها رو برای خوشامد خودمون بکاریم و چه کار غیر طبیعت دوست دارانه ایه این کار؟ :))))

هانا تو کدوم کتاب بهتره بگم. این سریال که گل کرد زمانی، 13 reasons why که از روی کتابش ساخته شده (مثلا). اون تو یه دختره هست خود کشی می کنه و فلان.حالا کتاب و فیلم شبیه نیستن اصلا برای همین نوشتم فیلم. تو فیلم یه صحنه هست مادر این یارو که خودکشی کرده، می بینه هم کلاسی هاش واسه یادبودش کلّی گل رز آوردن و یه آه می کشه و می گه که "هانا اصلا گل رز دوست نداشت همیشه با خودش می گفت اونا کلیشه اند."
من با این دیالوگ که البتّه تو کتابش نبود احساس همزاد پنداری شدیدی کردم ازون موقع به بعد زیاد تو ذهنم می آد و می ره.

رک بودن رو هم نمی دونم دوست دارم یا نه. فکر کنم به شرطی دوستش دارم که یه شب همه بخوابیم و روز بعدش همه با هم آدمای رکی شده باشیم. گاهی یه سری از بچّه ها رو دیدم یک سری رفتار های احمقانه شون رو، فضولی هاشون رو به حساب رک بودن می ذارند و یه جوری می شم وقتی می بینم به این حالت می گن که کام آن ما فقط رُکیم. که دلم می خواد بهشون بگم رُک نیستید رکیک اید!
ولی اگه رُک بودن همون رو راست بودن و یا حتّی ساده بودنی باشه که ته دلت رو بیرون بریزی که این روز ها هیشکی نمی کنه و کار مضریه، اینو هستم. خوبه چون. یهو رها می شه آدم. و تامام.
حالا ولی بگو به طرفت که تو دلت نمونه. تو که تو دلت مونده همین الآنشم از این سیاه تر که نمی شه فوقش یکم دور هم می خندید و تو می گی نه جدّی گفتم خنده دار نیست.
ولی آقا اگه پرتم می کنی دور قشنگ پرت کن، اداشو درنیار. قشنگ شیفت دلیت.
#راه_از_چاه

t یکشنبه 16 اردیبهشت 1397 ساعت 22:35

اره. و چ دیدگاه جالبی! چقد خودخواهیم! همون روز ک جوابتو خوندم و گفتی ب قول هانا، همون روز ی ساعت قبلش دو قسمت سریالش رو برا اولین بار دیده بودم! واسه همین پرسیدم ببینم همونو میگی یا نه!خیلی مسخرس دلایلش برا خودکشی. کلی با دخترخالم مسخره بازی دراوردیم و خندیدیم دیگه نمیتونم فیلمشو بصورت جدی ببینم همش خندم میگیره! ن! واقعا منظورم از رک فقط همون روراستیه. اینروزا همش ی اسمی برا کاراشون پیدا میکنن.
فردا بهش میگم.

آخه واقعا واسه ما که تو ایرانیم خنده داره. :)))))
ولی اونا خودشونو می کشن. ما پوست کلفتیم یا اونا لوس و ننر اند حالا؟
راستی سیزن دوش اومد!
بعد کنکور ببین اگه خواستی.
خوبیش اینه که اینبار اولش هشدار داده که اگه خودتون روانی هستید نبینید دیگه اینو، :))))
بابا خیلی تلفات داده، کلّی تینیجر زدن خودشونو کشتن!
یه خبر هم دیدم که به نت فلیکس حکم شده که باید ساختش رو متوقف کنن هر چی سریع تر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد