Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

علوم پایه

"کسی که دچار اضراب فراگیر است ممکن است یک سری حملات هول (panic attack) را هم تجربه کند. طی این دوره های هول، فرد مطمئن است که اتفاق فاجعه باری در پیش است و احساس می کند که دارد می میرد. بخش سمپاتیک سیستم اتونوم فعال شده و تپش قلب، تنگی نفس، لرزش عضلات و ... مشاهده می شود."


به نقل روان شناسی سیب سبز.


با ما باشید در اپیزود امشب؛ یک همچو حالتی.


به ریش مرلین خیلی داغونه من این همه خودمو پاره کردم خودمو برسونم به اسفند امسال و حالا فردا تو امتحان رد شم. 

گوشتونو بیارید: اممم احساس می کنم واقعا قبول نمی شم. و کاذب نیست. متاسفانه واقعیه، چون من سطح اعتماد به نفس خودمو می دونم، یه درصد باشه ضرب در هزارش می کنم به خودم می گم حله عزیزم راحت باش. این... الآن... یه چیزیش... می لنگه! خب من حتی شب کنکور هم این جنس حس رو نداشتم. دوست داشتم بیشتر بخونم بیشتر بخونم تا رتبه م بکشه بالا. استرس؟ مطرح نبود اصلا. ولی الآن همون حس رو هم ندارم. مستاصلم، و این افتضاحه... یادم نمی آد هیچ شب امتحانی مستاصل بوده باشم... بریده باشم... درمانده باشم و توان انجام کاری رو تو خودم نبینم. دیگه نتونم کاری کنم و صرفا بشینم به در و دیوار و ساعت نگاه کنم و بیام انشا بنویسم تو وبلاگم به جای مطالعه های دقیقه نودی که رسما تو لیگش مدال طلا دارم!


دقیقا فرق رشته ای که من دوست داشتم با این رشته ی عن آگین (!) تو همینه. شب آخر امتحان های المپیاد و ریاضی طوری اینقدر امید داشتی... اینقدر راحت ول می کردی... چون مطمئن بودی از دانشت می پرسن... مطمئن بودی به حفظیات نیست! فلان کتابو نخوندی؟ به درک ک نخوندی... جهنم! به کفشت! در عوضش هزار تا اصل و ترفند و فرمول بلدی که باهاش اثبات کنی سر جلسه خودت!

ولی این رشته رو، شب آخر باید خره بگیری د مین سرت که چقد نسبت به بقیه کمتر سوال خوندی و کمتر تکرار کردی و حس بدبختی داشته باشی و از روی همین ناتوانی، نا امیدانه چنگ بزنی به کتاب نارنجیه که قانون کاپیتولاسیون چه بود و انجمن های ایالتی ولایتی چه شد و امام چرا فلان و شریعتی چگونه طور و مستشاران روس همانا و رضا خان و رضا شاه و انقلاب سفید و... سفید و ... سفید...

حالا اسمشم می ذارن دانش به اصطلاح.


من. فقط. قبول. بشم. آه.


.:. هی کیلگ! کام آن! بیا به عددش فکر کنیم. امروز هیفدهمه لعنتی. :))) دلت می آد یه هیفده ی دیگه رو هم به لجن بکشی؟ واقعا دلت می آد؟ آرام حیوان. 

نظرات 14 + ارسال نظر
نارنجی پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 00:56

حاضرم باهات شرط ببندم که قبول میشی
خوبم قبول میشی :)
فقط تو بیا بگو این خره بگیری د مین سرت رو از کجا کش رفتی

شن های ساحل پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 02:23

انشالله نمرات خوب میشه
دعا میکنم استرس نداشته باشی
آروم نگران نباش
این فقط استرسه واقعی نیست
ذهنت گولت میزن
از پسش بر می ای می دونم

شهرزاد پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 02:49

هی هی هی... سه چار سال پیش دوران پنیک اتکِ من بود! واقعاً میگفتم دارم میمیرم هر سری! اه چه بد بود :((((( تا چند وقت درگیر داستانای بعدش بودم.

آیدا پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 12:50

قبول میشی بابا:)))این همه استرسی هم ک ب خورد خودت دادی الکی بوده؛)

Shayan پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 13:52 http://florentino.blogsky.com

کیلگارا؛ برادر...
چه خبر؟
آفتابه بیاریم یا میخوای شیرینی بدی؟

Shayan پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 13:52 http://florentino.blogsky.com

@آیدا
تو مهرزاد بودی یا شهرزاد؟

آیدا پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 13:54

@شایان
چرا؟؟؟

Shayan پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 13:59 http://florentino.blogsky.com

@آیدا
خو یادم رفته. فک کنم مهر بودی؟
نه؟!

نارنجی پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 15:36

@شایان

قطع به یقین شیرینیه که صداشو در نمیاره

Shayan پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 15:53 http://florentino.blogsky.com

@نارنجی

از ایزد منان شیرینی طلب میکنیم !

آیدا پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 17:01

@شایان

موندم یهو چرا یاد این افتادی که قبلا "مهرزاد" بودم یا "شهرزاد":/
.
و اره مهرزاد بود...

Shayan پنج‌شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 17:06 http://florentino.blogsky.com

@آیدا
نه این بالایی شهرزاد بود شک کردم !

@شهرزاد
سلام خانم شهرزاد :))))

نارنجی جمعه 25 اسفند 1396 ساعت 22:47

سلام
کیلگ من یه چند تا سوال دارم
شرمنده می‌دونم زیاد سوال میپرسم و اذیت میشی ولی این یه مورد رو هم زیر سیبیلی ردش کن
راستش اینجا از هرکس میپرسیم یا محل مون نمی‌ذاره و جواب درست حسابی نمی‌ده
یا به واسطه ترمک بودن میشینه به مسخره کردن و چرت و پرت تحویل مون میده
می‌خوام بدونم که چطور باید درس بخونیم
ببین مثلا ما هر روز که از دانشگاه میایم باید درس بخونیم یا اینکه بذاریم واسه آخر هفته ها؟
خب بچه های ما هر شب میان سالن مطالعه تا موقع خواب میخونن بعد آدم بهش استرس وارد میشه
و خب اینکه هر روز بخوای درس بخونی هم خسته کننده س دیگه
یا اینکه مثلا تو عید درس بخونم یا نه؟
درسامون یه نمه سنگینه البته
مثلا آناتومی ما شیوه نوین ها رو دقیقا دارن به ترم چهاری ها درس میدن و قرارهای سوالامون مشترک باشه با ترم چهارم ها
خب الان آناتومی مثلا هشت جلسه س که من تا الان با جزوه چهار جلسه ش رو خیلی خوب خوندم و بقیه شم تو چند روز آینده میخونم
حالا به نظرت وقتی که اضافه دارم رو رفرنس بخونم یا نه؟
هر چند تا الان هم یه مقدار رفرنس خوندم
یا مثلا جنین رو اواخر فروردین میان ترم داریم و عید قراره مسافرت ده روزه بریم
الان یعنی من باید کتاب جنینم رو با خودم ببرم :/
یا حتی گری رو؟؟؟
چون بیو و بافت هم قراره خونده شه و نمی رسم که بعد از برگشتم همه شونو بخونم
خب این یعنی ما از الان به بعد دیگه عید نداریم و کلا قراره اینجوری باشه تا آخرش؟

سر حوصله می آم ادامه همین برات می نویسم. الآن خوابم مثلا! :دی

من حتما می آم اینو جواب می دما ناراحت نشی. ولی هنوز خوابم مثلا!

خب دیگه بهتره بیش ازین پشت گوش نندازم. اولندش، شرمندگی نداره، براحت. نخواستم یا سختم بود دیر جواب می دم دیگه مثل همین الآن.
خب می ریم سر اصل موضوع جهت اینکه به جا همه سال بالایی های بی مرام محل تون گذارده باشیم جدّی من نمی دونم چرا اینجور می کنن،
در مورد درس خوندن پرسیدی،
این به نظرم یه روند شخصیه، یعنی خیلی به دانشگاه نباید وابسته باشه،
تو دبیرستان چه جور می خوندی الآنم همون روندو دنبال کن، ولی اگه بد و کم و بی کیفیت می خوندی سعی کن درستش کنی.
بایدی وجود نداره که مثلا من الآن کاظم قلم چی بشم بگم درس دانشگاه هر روز همان روز. این فقط دلسردت می کنه و فشار می ندازه روت. کلا سعی کن رفیق باشی با کتابات که بهت بچسبه این درس خوندنه.
بستگی به آدمش داره، یکی هست دلش آروم نمی گیره اگه نخونه هر شب، زیاد دیدم این مدلی... یکی هم هست آخر هفته جمع می کنه کل هفته رو.
یکی هم هست دم امتحان جمع می کنه همه شو.
بچه هاتون تو جو اند، و خوبه اگه همین روند رو تا ته ادامه بدین تا آخرش،
ولی بیا یه ترفند بهت بگم، ببین ترم دو که تموم می شه پف هاتون می خوابه و دیگه خیلی کمتر درس می خونید. این روند تا اون جا پیش می ره که تو ترم علوم پایه تون، می افتید رو دور شدیدا تفریح کردن و پیچوندن درس. یعنی تو ترم های اول این قدر خودتون رو خسته می کنید که دیگه نفسی واسه ترم های آخر نمی مونه. در صورتی که اینا همه حفظی اند وا باید ترم آخر خیلی خوب مرور بشن و عملا هر کی اون آخرا بیشتر بخونه برده چون تو حافظه ی کوتاه مدّتشه.
من خودمو مثال بزنم حداقل چهار پنج تا درس رو دو بار خوندم، دو بار امتحان دادم، دو بار سر کلاس رفتم و فلان، ولی تهش چون این ترم پنج خوب جمش نکردم و وقت کم اومد، عملا مثل کسی شد که هیچ نخونده. پس به نظرم خودتو خسته نکن زیاد. نفستو نگه دار قراره ساعت ها زیر آب باشی و برنده کسیه که بیشتر زیر آب باشه . :)))
آناتومی هم هیچ فرقی نداره چه ترمی باشی و چی بخونی. صرفا ازین گیجی اوّلش که در بیای و بتونی درک کنی انتریور پستریور چیه، بقیه ش می افته رو غلتک و تفاوتی با ترم چهار نداری. چون هر تیکه آناتومی مخصوص خودشو داره، صرفا ترم اول آشنایی با خود روند آنا سخته. الکی اینو نکن تو کلّه ت که ما الآن نوین شدیم آخ بد بخ شدیم سخته و فلان.
من خودم ترم سه بودم، با ترم پنج واحد داشتم کرور کرور. نمره هام هم شاخ می شد! فرض کن... هیچی م هم نشد. البتّه آناتومی نبود، ولی حالا بیای بالا می بینی واحدای ترم پنج خیلی هاش پاره کننده تر از آناتومیه و خلاصه این ذهنیت رو بریز دور اگه نظرمو می خوای چون محدودت می کنه.
اصلا کلا بقیه رو چی کار داری، کار خودتو بکن. دوست داری بخونی بخون، دوستم نداری نخون. این خیلی مهمه سرت به کار خودت باشه و حرص کار های بقیه رو نزنی. استرسم نگیر هر کی با روش خودش موفقه.
عید هم میل خودته باز، حس می کنی خسته ای استراحت بده، حس می کنی وقت داری بخون.
ولی خب کلا بعد عید میان ترم می ذارن که خیلی هم خوشان خوشانتون نشه و مجبوری یکم هم شده واسه اونا بخونی چون استرسش هس.
اگه هم نرسیدی بخونی هیچ عیب نداره، در عوضش با روحیه عالی بعد عید سریع جمش می کنی و خستگی ت پریده.

رفرنس نخون! شدیدا پا فشاری می کنم نخون اگه جزوه داری. اگه نداری که مجبوری بخونی ولی. به جاش بگم چی کار کن وقت اضافه ت رو؟
۱) هر مبحثی که می خونی ، از روی این کتاب های آمادگی علوم پایه (میر- سیب سبز و...) پیدا می کنی تست می زنی و پاسخ تشریحی می خونی.
۲) اگه میانه ت با خلاصه نویسی خوبه، توپ از همونایی که خوندی خلاصه بر می داری که توشه ی آخرتت شه و واقعا نجات می ده خلاصه ها.
۳) جزوه رو چند بار می خونی. یا جزوه ی دانشگاه های تاپ رو گیر بیار هس تو کانالا اونا رو بخون ببین استادای اونا چی می گن. ولی رفرنس هرگز. اینایی که رفرنس می خونن سرنوشتشون اینه: حجم زیادی از اطّلاعات، با سواد ولی نمره های داغون چه از نظر معدل چه از نظر رتبه ی علوم پایه. و همین دلسردشون می کنه و کم کم ول می کنن و درس نمی خونن چون ده برابر وقت می ذارن و نتیجه نمی گیرن، طرف می آد پیش من ناله می زنه ببین فلانی فلان قدر شد من خیلی کمتر شدم! ولی در عوض من رفرنس خوندم! که بهش می گم به کفشم خیلی خری می خواستی وقتت رو تلف نکنی پا رفرنس بازی!

کتابای پیک نوروزی که قراره با خودت ببری هم انتخاب خودته! اگه تو سفر واقعا می خونی وقت های پرتت رو خوب بردار ببر، ولی من خودم وسواسم این شکلی بود که از خود دوران راهنمایی یه کوه کتاب با خودم می بردم تو سفر ها و فقط نقش حمال کتاب داشتم تهش هیچ وقت تو سفر نخوندم. اگه خوندم فوقش یه کتاب نه بیشتر. واسه همین به خودت بستگی داره، اذیت نکن خودتو خیلی با این فکرا. همون لانگمن رو ببر بخون مثلا، بعدش هم یه چند روز خالی هست اومدی خونه با خیال راحت هر کاری خواستی بکن. اگه می رسی هم که بیشتر ببر کتاب چ م دانم والّا. :))
ولی علی الحساب بهت می گم بعدا کارتون به افتادن میان ترم های بعد عید نکشه، خیالت تخت عید هاتون خراب نمی شه.
تو طول ترم ولی نباید درسا از دستت ول شن. مخصوصا تو بهمن اسفند.
ببین بدی ترم بهمن اینه که وسطش همین تعطیلات عیده و قبلش هم که آمادگی برای عیده و بعدش هم بیداری از خواب بهاره! یعنی حواست نباشه می بینی امتحانه و هیچ ایده ای از هیچی نداری. یکی از دوستان :)) ترم دوم که بودیم سر همین قاعده که گفتم سه تا درس رو افتاد تابستون مجبور شد برداره. حواست خیلی به این باشه که جا نمونی... استاد رحم و مروت نداره. می آد تو دو جلسه بعد عید کل کتاب رو درس می ده و تمااام. باید امتحان بدید. نیفتییی. نیفتییی. نیفتیی نارنجی. ترم بهمن گولت نزنه. کوتاه ترین ترمه. سعی کنی هرچی تا اینجا خوندی رو جمع کنی عالیه. چون بعد عید بسیار بسیار سریع درستون می دن که خیلی هنر کنی همونا رو جمع کنی و اصلا فرصتی واسه قبل عیدی ها نمی مونه اگه که هدفت اینه خوب جمش کنی.

نارنجی سه‌شنبه 29 اسفند 1396 ساعت 14:02

واقعا واقعا ممنون
خیلی خیلی سپاسگزارم و واقعا انتظار نداشتم انقدر وقت بذاری و اینهمه بنویسی
بازم سپاس
از تاثیر گذاری حرفات همین بس که واسه بافت که خود استاد جزوه تایپ کرده داده بهمون رو قبلاً قصد داشتم رفرنس بخونم اما الان پشیمون شدم و همون که خودش داده رو میخونم
اتفاقا خیلی هم برنامه م سبک تر میشه :)
کلا من شنیده بودم که علوم پایه خیلی در علم پزشک تاثیر گذار نیست
اما الان که تو گفتی خیالم راحت شد و دیگه رفرنس رو بیخیال میشم

قابلی نداش.
گفتم یکم بهت دید بدم. بگذره خودت دستت می آد نیاز به راهنمایی بیشتر نخواهی داشت، اوّلاش یکم گیجی فقط که به خاطر تغییر مقطعه.
آفرین اون که خودش جزوه داده رو که داره داد می زنه جزوه م رو بخونید.
خیلی هم حالا وقت نذاشتم. :دی عذاب وجدان نداشته باش، همین جوری ش دارم گند می زنم به لحظه ها، حداقل دو تا کار مفیدم کرده باشیم!!!
این قضیه ی علم پزشک و این ها هم متاسفانه تا آخر ترم دو دوام داره جوش. بعدش فقط می خوایید تموم شه و خیلی براتون مهم نیست که حالا با علم بی علم. فقط می خواهید راحت شید.
الآن تازه حس دکتر شدن اومده سراغتون داغید هنوز. صرفا تو چند نفر خیلی خیلی خاص این حس دوام داره که اونا می شن شاخ های دانشکده و واقعا علاقه شون بوده به پزشکی. بقیه ول معطلن. منم یه مورد خیلی خاص بودم از ترم اوّل این حالت متنفرم متنفرم رو داشتم و علم پزشک کلا هیچ وقت به کفشم بود. :دی
ولی تفکّر غلطیه کلا، ببین علوم پایه اسمش روشه. پایه ی پزشکیه. مثل یه کتاب اطّلاعات عمومیه. و قطعا دیدی کسی که اطّلاعات عمومی ش بالاست همیشه یه سر و گردن بالاتره.
شاید واقعا تو بالین تاثیر نداشته باشه، ولی شک نکن که یلی می شی واسه خودت اگه جدی ش بگیری.
مثل توانایی ضرب و جذر ذهنیه واسه ریاضی ها. ذهنت رو باز می کنه و پایه ی پزشکیه.
خلاصه با وجدان تر از ما باش، بدرس. :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد